نفس عمیق
نفس عمیق در یک نگاه
:- برندهی جایزهی پولیتزر
- دارای حق انحصاری ترجمه
- داستانی دربارهی زوجی میانسال
- روایت چالشهای روابط زوجین در کنار شادی و عشق
- ادبیات معاصر آمریکا
- داستانی رئالیستیک
نفس عمیق
آن تایلر نویسندهای واقع گراست که به خوبی دربارهی زوجها مینویسد. در داستانهای او معمولاً نگاهی سیستمی وجود دارد و دغدغههایش را در میان روابط خانواده و روابط زوجین پیدا کرده و در غالب داستان بیان می دارد. رمان نفس عمیق نیز از این نگاه مستثنی نیست. مگی و آیرا شخصیت های اصلی رمان نفس عمیق، زوجی میانسال هستند که همانند همهی زوجهای دیگر لحظات خوش و ناخوش بسیاری را تجربه میکنند. در این کتاب با این دو همراه شده و دچار شدنشان به چالشهای پی در پی زندگی و کشف راه حلهای منحصر به فردشان را میخوانیم.
از نکات بسیار مهم داستانهای آن تایلر میتوان به واقعی بودن شخصیتها و سوژهها اشاره کرد. رمانهای او، خاصیت این را دارند که مخاطب، خودش را در لا به لای آنها پیدا کند و پس از تجربهی احساسی مشترک با شخصیتهای کتاب، به درک و نگاهی پختهتر از قبل دست یابد.
عشق، مفهومی ست که این رمان و حتی دیگر رمانهای آن تایلر به آن پرداخته است. اما نه پرداختی فانتزی و دور از حقیقت. او حقیقت روابط را فاش میکند و بحث، اختلاف، چالش، جدایی و رهایی را در کنار لذت عشق بیان میدارد و همانند دیگر رمان ها، تصویری فراواقعی از عشق ارائه نمیدهد. او برای این کتاب، جایزهی پولیتزر را دریافت کرده است.
ازدواج آماتوری، این خانه مال من است، شام در رستوران دلتنگی، نقاب زدن به آمریکا از دیگر آثار او هستند. رمان نفس عمیق نیز در انتشارات ثالث با ترجمهی سید امین حسینیون به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«سوال امروز برنامه صبحگاهی بالتیمور این بود: «مواد خام ازدواج ایده آل چیست؟» زنی تماس گرفت و گفت اصل کار علایق مشترک است. «اگه هر دو یه جور برنامه تلویزیونی دوس داشته باشن خوشبخت میشن.» مگی بعد از بیست و هشت سال شوهرداری کوچکترین اهمیتی نمیداد که مواد خام ازدواج ایده آل چیست. شیشهاش را داد پایین و داد زد: “خداحافظ!” مدیر سرش را از تخته شاسی بالا آور. مگی از کنارش گذشت؛ زنی مستقل که زمام امور را در دست داشت، لب ها رژ زده، پاشنه ها متوسط، پشت فرمان ماشینی بدون زدگی.»
«مگی یاد تابستان قبل افتاد که گربه پیرش پامکین مرده بود. غیاب او لطمه سنگینی بود، آن قدر سنگین که خود غیاب تبدیل شده بود به چیزی خاص و مدام احساس میشد -غیاب بدن پشمالویش میان ساقهای مگی وقتی او در یخچال را باز میکرد، غیاب خرخرش که شبیه موتور قایق بود وقتی مگی نصفه شب از خواب میپرید، احمقانه بود، قیاس درستی نبود، ولی مگی را یاد وقتی انداخته بود که لیروی و فیونا رفته بودند. چیزی احمقانهتر هم وجود داشت: یک ماه بعد یا کمی بعدتر، وقتی هوا سرد شد. مگی خشک کننده هوای زیرزمین را مثل هر سال خاموش کرد و حتی این غیاب هم تکانش داد. او کاملاً شخصی و بدون هیاهو برای غیاب یک صدای ثابت و همیشگی که از زیرزمین خانه میآمد سوگواری کرده بود. چه بلایی سرش آمده بود؟ خودش تعجب کرده بود. واقعاً قرار بود در ادامه زندگیاش برای هر چه از دست میداد یکسان سوگواری کند؟ عروسش، نوه اش، گربهاش، و دستگاهی که هوا را خشک میکرد! آیا پیر شدن این بود؟»
نفس عمیق
انتشارات ثالث
آن تایلر
امین حسینیون
بزرگسال
رقعی
1398
404
1
تک جلدی
9786004054560
درام
رئالیسم
امریکا