نقد و بررسی
نقب زدن به آمریکا
کتاب «نقب زدن به آمریکا» هفدهمین رمان آن تایلر است که در سال 2006 منتشر و در سال 2007، نامزد دریافت جایزۀ اورنج شد. آن تایلر نویسنده و منتقد ادبی سرشناس و معاصر آمریکایی است. او تاکنون 23 رمان منتشر کرده است که برای سه رمان «شام در رستوران دلتنگی»، «نفس عمیق» و «گردشگر اتفاقی»، نامزد نهایی دریافت جایزۀ پولیتزر ادبیات داستانی شد. در نهایت، رمان نفس عمیق این جایزه را در سال 1989 برای تایلر به ارمغان آورد. او همچنین موفق به دریافت جایزۀ ادبی فرانس کافکا و حلقۀ ملی منتقدان کتاب آمریکا نیز شده است. او برای رمان های «سرخ موی گوشه نشین» و «این خانه مال من است» نیز نامزد دریافت جایزۀ ادبی بوکر شده است. بسیاری از منتقدان آن تایلر را با نویسندگان بزرگی همچون جان آپدایک و جین آستین مقایسه می کنند. هالیوود نیز از رمان های بسیار خوب آن تایلر غافل نمانده است و چندین اثر او را به فیلم سینمایی تبدیل کرده است از جمله فیلم «توریست اتفاقی» در سال 1988. آن تایلر همچنین همسر نویسنده و روانشناس معروف ایرانی، تقی مُدرسی بود.
کتاب نقب زدن به آمریکا روایتی است از دو خانوادۀ بسیار متفاوت در بالتیمورِ آمریکا که با تجربۀ سرپرستیِ کودک دست و پنجه نرم می کنند. «سامی و زیبا یزدان» یکی از این خانواده ها و «بِرَد و بیتسی دیکنسون-دونالدسون» خانوادۀ دیگر را تشکیل می دهند. سام و زیبا فرزندان خانوادگان ایرانی هستند که سال ها پیش به آمریکا مهاجرت کرده اند و تابعیت ایرانی-آمریکایی دارند. هردوی این خانواده ها از به دنیا آوردن کودک عاجز هستند و قصد به سرپرستی گرفتن یک دختر کره ای را می کنند. در واقع این دو خانواده در فرودگاه و در زمان تحویل کودکان خود با یکدیگر آشنا می شوند و این اتفاق، نقطۀ شروعی می شود بر ماجراهای اصلی رمان. آن ها با یکدگیر دوست می شوند و به صورت سالانه، به مناسبت سرپرستی دختران خود، جشنی را ترتیب می دهند. تضاد و تفاوت بسیار زیاد این دو خانواده از همان ابتدا مشخص می شود: برد و بیتسی تصمیم می گیرند که دختر خود «جین-هو» را مانند آمریکاییان بزرگ نکنند و به او فرهنگ کره را آموزش دهند اما از طرفی دیگر، زیبا و سامی، دختر خود «سوزان» را کاملا آمریکایی بزرگ می کنند. این تضاد بزرگ دست مایۀ ماجراهای جذاب و بسیار قابل تامل در داستان نقب زدن به آمریکا می شود.
آن تایلر بیشتر به دلیل شخصیت های داستانی به خوبی پرداخت شده، تخیل و دقت درخشان اش در بیان جزئیات، سبک هنری و موشکافانه اش و زبان صریح و رندانه اش مشهور است. طبقه بندی آثار او در سبک ها و ژانرهای مشخص، به دلیل طیف وسیع رمان های او در هر سبکی، کاری تقریبا نشدنی است. جادوی نویسندگی تایلر با شخصیت پردازی بی نظیرش در ذهن مخاطبان و با ارائه جزئیات واقع گرایانه به مخاطب شروع می شود. اثر گذر زمان بر شخصیت ها، نقش رویداد های کوچک و شانسی، ازدواج و خانواده از مضامین اصلی رمان های آن تایلر است. آن تایلر در نوشتن رمان نقب زدن به آمریکا بسیار تحت تاثیر زندگی مشترکش با تقی مدرسی بوده است. او با الهام از فضای زندگی شخصی اش و فرهنگ ایرانی ها و ادغام آن ها با موضوع «مهاجرت»، نگارش نقب زدن به آمریکا را شروع کرده است. مخاطب در این داستان با بررسی موشکافانه و بسیار زیبای تایلر از دغدغه ها و مشکلات «سرپرستی از کودکان» و «مهاجرت» آسیایی ها در آمریکا، به خصوص ایرانی ها مواجهه می شود. تعلّق، مرز های شخصی و عمومی و چگونگی بزرگ کردن کودکان از جمله دیگر مضامین این رمان است.
از جمله دیگر آثار ترجمه شده از آن تایلر می توان به رمان های «نفس عمیق» با ترجمۀ امین حسینیون و «ازدواج آماتوری» با ترجمۀ اختر اعتمادی اشاره کرد.
ترجمه کتاب حاضر به همت سرکار خانم گلی امامی انجام شده است. گلی امامی از جمله مترجمان با سابقه و پرکار ایرانی است که ترجمۀ آثاری مانند «جستارهایی در باب عشق» از آلن دو باتن و «دختری با گوشواره مروارید» از تریسی شوالیه را در کارنامه دارد.
در بخش هایی از کتاب نقب زدن به آمریکا می خوانیم:
باید از خودش در شگفت می شد. حتماً وحشت داشت مبادا کسی این منظره را دیده باشد. در عوض احساس شعف می کرد. سرش را که بلند کرد، نمی توانست مستقیم در چشم مهمانانش نگاه کند، که در حالتی از بهت خشکشان زده بود. بچه ها مبهوت بودند، مردها دهانشان باز مانده بود و زن ها گونه های خود را می فشردند. رویش را به طرف برَد برگرداند و دید با شرم زدگی لبخندی بر لب دارد، به هم نزدیک شدند و همدیگر را بغل کردند. و با فشردن پشت عریض و نم دار برَد، شروع کردند به رقصی دو نفره دور حیاط، سامی تصور کرد، به نظر اقوامش، دو نفر آن ها باید شبیه دو شخصیت سریال های کمدی شده باشند، دو امریکایی وحشی و دیوانه، دو امریکایی تمام عیار.
چرا بیتسی این قدر زیبا و سامی را دوست داشت، دلیلش چه بود؟ آن ها که به جز دخترانشان وجه اشتراک دیگری نداشتند. در ضمن، یزدان ها به مراتب جوان تر بودند، گاهی بیش ازحد جوان. سامی شخصیت همۀ جوان هایی را داشت که خودشان را خیلی جدی می گیرند، هر چند علتش می توانست خارجی بودنش باشد که چنین می نمود (با آن که لهجه اش صد درصد بالتیموری بود، حالت عامدانه و مجدانه اش در تظاهر به خودمانی بودن بر خارجی بودنش تأکید می کرد) و زیبا هم آشکارا با مانیکور قرمز پررنگ و موهای حنایی و ماتیک دورنگش غیر امریکایی بود؛ بیتسی سال ها بود به این چیزها نپرداخته بود یا شاید هم هرگز اهلش نبود.
سامی انبر را انداخت و با دو دست او را گرفت و کوشید با سرش به شکم او بکوبد، و برَد هم با مشت هایش موهای سامی را چنگ زد، هلش داد و از پشت او را روی زمین انداخت، خوشبختانه دور از منقل، و نفس نفس زنان روی او نشست. لحظه ای هر دو به همان حال ماندند، گویی نمی دانستند حرکت بعدی باید چه باشد. سامی احساس گیجی می کرد و نفسش بند آمده بود. صداهای زیر و نازکی از طرف در عقب آشپزخانه شنید، فریادهای عصبی زنان، هم به فارسی و هم به انگلیسی، گویی همه به طرف پله ها هجوم آورده اند. برَد از روی سامی بلند شد و تلوتلو خوران ایستاد و با آستینش صورتش را پاک کرد. سامی نشست و بعد بلند شد. به جلو دولا شد، خس خس کنان سرش را تکان داد تا حالش جا بیاید.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر