نقد و بررسی
نون نوشتن
کتاب «نون نوشتن» اثری غیرداستانی به قلم نویسنده بزرگ معاصر ایرانی، آقای محمود دولت آبادی است که برای اولین بار در سال ۱۳۸۸ منتشر شد. کتاب نون نوشتن طبق ادعای نویسنده اش در مقدمه همین کتاب، شامل یادداشت های شخصی دولت آبادی و شرح افکار و اندیشه های وی در طول سال های ۵۹ تا ۷۴ می باشد. به تعبیر خود نویسنده، در انتشار این کتاب هیچ گونه تحریف یا تغییری در آنچه اندیشیده و یا نوشته است، صورت نپذیرفته است و آن ها را بدون سانسور در این کتاب نقل کرده است. علاقمندان به قلم آقای دولت آبادی از چندین سال قبل -حدود سال ۸۴- در انتظار این کتاب بودند اما، دریافت مجوز انتشار، مدتی طول کشید تا اینکه سرانجام در زمستان سال ۸۸ مجوز چاپ دریافت کرد.
این کتاب جزو بهترین آثار غیر داستانی در سبک یادداشت های شخصی منتشر شده در سال های اخیر است که بلافاصله پس از انتشار با استقبال گسترده ای از سوی خوانندگان کتاب مواجه شد و محبوبیت زیادی کسب کرد. به طوری که چند ماه بعد از نخستین انتشار، به چاپ دوم با تیراژ ۷۷۰۰ نسخه رسید و در همان سال برای سومین بار نیز تجدید چاپ شد. از مهمترین افتخارات محمود دولت آبادی می توان به دریافت نشان شوالیه ادب و هنر فرانسه در ۲۵ آبان ۱۳۹۳ از سوی سفیر دولت فرانسه اشاره کرد.
آنچه که خواننده در کتاب نون نوشتن می خواند، یادداشت های گاه و بیگاه محمود دولت آبادی درباره زندگی شخصی و کار حرفه ای اوست. این یادداشت ها پس از آزادی دولت آبادی از زندان ۲ سالۀ زمان حکومت شاه و بعد از جریانات انقلاب ۵۷، سرکوب ها و شکست های ایدئولوژیک انقلابیون، شروع شده و تا پانزده سال پس از آن ادامه پیدا کرده است.
دولت آبادی در این کتاب از خاطرات نوشتن کتاب هایش نظیر «کلیدر»، «زوال کلنل» ( کتابی که هنوز در ایران منتشر نشده است)، «روزگار سپری شده ما مردم سالخورده» و دیگر کتاب ها می گوید. او سختی های گرفتن مجوز برای نوشته های خویش بعد از سال ۵۷، ماجرای کانون نویسندگان و دیگر اتفاقاتی نظیر مرگ سیاوش کسرایی را در کتابش نقل کرده است.
همچنین تحلیل هایی جالب توجه از فرهنگ و جامعه ایرانی، از دید نویسنده نیز در کتاب وجود دارد که خواندنی هستند. بخش هایی از کتاب نیز شامل تفکرات و تأملات دولت آبادی در باب زبان، ادبیات و هنر، و اندیشه های فلسفی او می باشد. به طور کلی می توان گفت این کتاب پرتره ای خودنگاره از دولت آبادی است که برای شناخت این نویسنده نگاشته شده است.
نوشتن از خود، آن هم به صورت کاملا صادقانه، بدون تحریف و خودسانسوری، بدون شک کاری نیست که از هر کسی ساخته باشد. این کتاب که حاصل تجربه زیسته پانزده ساله دولت آبادی است، با وجود تلخی و غم گاه به گاهی که از زندگی این نویسنده بزرگ و سختی کشیده نمایش می دهد، تنها یک رنج نامه نیست.
این اثر را به سبب نثر دلنشین و بهره گیری از زبان بسیار غنی که خاص آقای دولت آبادی است، می توان اثر ادبی برجسته ای دانست که نمونه آن را تنها می توان در میان کتاب های دیگر خود این نویسنده، مانند «جای خالی سلوچ » دید. جملات این کتاب منعکس کننده اشتغالات ذهنی نویسنده، شیوه تفکر و اندیشه های او هستند که هم از نظر احساسی و هم نظری دارای عمق بسیاری می باشند. اما متن کتاب، از آنجا که در زمان های مختلف و گاها با فاصله های زمانی بسیار طولانی از هم نوشته شده و حالت یادداشت دارد، دارای پستی و بلندی است.
دولت آبادی در کتاب نون نوشتن مطالب گسترده ای را، از نظریات جامعه شناختی گرفته تا گله گذاری از سنگ اندازی انتشارات مختلف و وقایعی تاریخی، همه را نوشته و به نوعی در نوشتن کتابی غیر داستانی دست به ابتکار زده است که نمونه اش را در میان آثار ایرانی نمی توان یافت.
یکی از جالب ترین مطالب این کتاب که در فصل های پایانی آمده است، تحلیل ریخت ذهنی جامعه ایران به صورتی ریزبینانه و جامعه شناسانه است که نشان از دغدغه همیشگی دولت آبادی دارد که در تمام آثارش به نحوی به آن می پردازد.
«لایه های بیابانی»، «اوسنۀ بابا سبحان»، «ادبار»، «پای گلدستۀ امامزاده»، «هجرت سلیمان»، «آهوی بخت من گزل»، «کارنامۀ سپنج»، «باشبیرو»، «دیدار بلوچ»، «جای خالی سلوچ» از دیگر آثار چاپ شده از محمود دولت آبادی هستند. این نویسنده پیشکسوت و داستان نویس برجسته ایرانی، علاوه بر داستان، نگارش نمایش نامه هایی را نیز در کارنامه خود دارد: نمایشنامه «تنگنا»، و نمایشنامه «ققنوس».
در بخش هایی از کتاب نون نوشتن می خوانیم:
در میهن ما، نویسندگی و نویسنده بودن و تداوم کار، بسیار دشوار است. به خصوص نویسنده ای برای همگان بودن، کار سهمگینی است. چرا که مردم، یعنی توده های موضوع کار و در عین حال مخاطب نویسنده، درصد کثیر شان از توانایی خواندن و نوشتن بی بهره اند. این است که تو در عمل از آنها جدا هستی. می ماند دو زاویه دیگر که حضور تو به عنوان نویسنده در آن ها اثر می گذارد و آنها به نحوی نسبت به تو واکنش دارند. در یک زاویه حکومت هست که غالباً دل خوشی از نویسنده ندارد، مگر این که نویسنده مطابق میل او به مردم نگاه کند و از زندگی مردم، موافق با میل و اهداف حکومت حرف بزند و نویسنده ای که نتواند ضوابط قراردادی را معیار کار خود قرار بدهد و نتواند به رغم وضعیت موجود با حس و درک صادقانه خود از واقعیت بنویسد، طبعاً مورد بی مهری و حتی نفرت و چه بسا کینۀ حکومت قرار می گیرد. در زاویۀ دیگر، جریان های روشنفکری متفاوت هستند که ممکن است نویسنده از طیف غالب ایشان جدا افتد و بیگانه بماند.
من در ذهنم زندگی می کردم. نه؛ پیش از این من با ذهنم زندگی می کردم. دقیق تر بگویم، پیش از آنکه دچار حس روزگار سپرى شده بشوم بار اندیشه هایم، با اندیشیدن زندگی می کردم؛ یعنی که چراغی در مغزم روشن بود. اما اکنون… اکنون نخست باید برای خود روشن کنم که آن اندیشه ها و محمل اندیشیدن هایم چه بود؛ از آن پس چه رخ داد که سکان اندیشیدن از کفم به در رفت و چرایی آن؛ و سپس برای خود شرح بدهم چه بر من می گذرد در برزخی که بدان دچار آمده ام. برزخی که دوام و استمرارش دارد مرا می فرساید و دریغا هیچ فریاد رسی نه می بینم و نه می توانم انگاشت! چه شده است و به راستی چه به روزگار من به روزگار ما مردم آمده است که حتی تصوّر «یاری اندر کس…» گمانی کودکانه و عمیقاً ساده لوحانه به نظر می رسد و در نتیجه حس نفرت، وجه غالب روحیه و عواطف انسان می شود. نفرت و ناباوری، ناباوری نسبت به تمام آن ارزش هایی که من تمام زندگی ام را برای شان به کار بسته ام…
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر