آماده خوندن یک سری داستان نفس گیر و سریالی از دنیای خشن و خونین پرندگان شکاری هستید؟ پس ادامۀ این مطلب را از دست ندهید!
«نگهبانان گاهول» نام یکی از مشهورترین مجموعه رمانهای فانتزی و ماجراجویانه مناسب کودکان و نوجوانان است که توسط «کاترین لسکی» نوشته شده است. انتشار این مجموعه در سال 2003 شروع شد و قرار بود در سال 2008 به اتمام برسد اما، با توجه به استقبال گستردۀ مخاطبین در سرار دنیا، دنباله های اصلی و فرعی فراوانی نیز پس از سال 2008 برای این مجموعه منتشر شد.
این مجموعه به طور کلی از 16 جلد تشکیل شده که در ایران تاکنون، 6 جلد آن توسط نشر هوپا منتشر شدهاست. نشر هوپا بازۀ سنی مناسب برای مخاطبین این مجموعه را «11 تا 15 سال» تعیین کرده است.
خلاصه ی کتاب اسارت از مجموعه داستانی نگهبانان گاهول
کتاب حاضر جلد اول از این مجموعه رمان درخشان است که «اسارت» نام دارد. در این قسمت، مخاطبین با داستان چگونگی به اسارت رفتن شخصیت اصلی تمام جلدهای مجموعۀ «نگهبانان گاهول»، یعنی بوفچه (بچه جغدی) ای به نام «سورن»، آشنا میشوند. «سورن» بوفچهای از تبار «جغدهای انباری» است که در جنگل و قلمروی «تایتوها» متولد میشود.
سورن زمانی که تنها مدت اندکی از تولدش میگذرد، توسط جغدها شرور و دشمن جنگلهای تایتو ربوده میشود. او و دیگر بوفچههای دزدیده شده به درهای تاریک و مخوف برده میشوند که به یتیم خانهای به نام «سنت ایگی» معروف است. این بوفچهها نه تنها در این درّه زندانی هستند، بلکه باید کارهای سخت و خونینی نیز بکنند.
اما این تازه ابتدای ماجراست! «سورن» و دوستش «گیلفی» تصمیم میگیرند سرنوشت خود را در دست هایشان بگیرند و کاری را بکنند که هیچ جغدی تاکنون نکرده است: آموزش پرواز و فرار از درّه به طور ناگهانی و بدون تمرین و پرورش مهارتهای پرواز!
محصولات مرتبط: سری کتابهای هری پاتر
محتوای مجموعه داستان های نگهبانان گاهول
تمامی داستانهای مجموعۀ «نگهبانان گاهول» از فضاسازی بسیار جذاب و نفس گیری بهرهمند هستند. کاترین لسکی با قلمی درخشان و جذاب، موقعیتها و حوادثی را برای مخاطبین خود توصیف میکند که میتواند آنها را به زمین میخکوب کند! نثر او کوبنده و طوفانی است و پر است از اصطلاحات و عبارات فانتزی و ادبی. تمامی داستانهای این مجموعه ریتمی تند و درگیرکننده دارند و ماجراهای «سورن» گویا تمامی ندارند!
کاترین لسکی نویسنده ی مجموعه داستان های نگهبانان گاهول
«کاترین لسکی» نویسندۀ مشهور آمریکایی است که هم برای مخاطبین کودک و نوجوان کتاب مینویسند و هم برای بزرگسالان. مشهورترین مجموعه داستانی خانم لسکی، مجموعه رمانهای «نگهبانان گاهول» است که تاکنون، بیش از 8 میلیون نسخه فروش داشته اند و به بیش از 19 زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند.
جذابیت این مجموعه از چشم کارگردان هالیوودی نیز دور نمانده است و از روی سه جلد اولی این مجموعه، «اسارت»، «سفر» و «نجات»، انیمیشنی دیدنی و با نام «افسانه نگهبانان: جغدهای گاهول» در سال 2010 ساخته شد. «رنگین کمان نیوتون» و «ماری آنتوانت» نام دو کتاب ترجمه شده از کاترین لسکی در ایران می باشد.
بهترین ترجمه ی مجموعه کتاب های نگهبانان گاهول
داستانهای مجموعۀ «نگهبانان گاهول» توسط «بهنام حاجی زاده» ترجمه شده اند. بهنام حاجی زاده از جمله مترجمان پرتلاش و پرکار ایرانی در زمینۀ ادبیات کودک و نوجوان است. او علاوه بر مجموعۀ حاضر، مجموعههای مشهور دیگری مانند «گریشا» و «احضارگر» اثر تاران ماتارو را نیز ترجمه کرده است.
جملات زیبای کتاب اسارت از مجموعه داستانی نگهبانان گاهول
سورن داشت خواب دندان و تپش قلب موشها را میدید که از بالای سرش صدای خش خشی آرام شنید. بین خواب و بیداری فریاد زد: «مامان! بابا!» تا ابد از فریاد زدن آن کلمات افسوس میخورد، چون بلافاصله جیغی تیز شب را شکافت و سورن چنگالهایی را دور بدنش حس کرد.
کسی داشت بلندش میکرد. بعد هم سریع پرواز کردند، سریعتر از آنچه فکرش را بکند، سریعتر از آنچه حتی در خیالش بگنجد. پدر و مادرش هرگز تا این حد سریع پرواز نمیکردند. از توی حفره پر کشیدن و آمدنشان را دیده بود. آن ها آهسته می خرامیدن و در مارپیچی زیبا در آسمان شب اوج میگرفتند. ولی حالا زمین شتابان از زیر پایش میگذشت. پوستش از گزش هوا ملتهب شد.
ماه از پشت تودهای ابر بیرون آمد و با سفیدی وهم آور خود رنگِ دنیا را شست. در منظرۀ زیر پا دنبال درختی گشت که خانهاش بود. ولی درختها توده ای محو بودند و بعد هم جنگلِ قلمروی تایتو انگار کوچک و کوچکتر و در دل شب تار و تار تر شد، تا جایی که سورن دیگر تاب نیاورد پایین را نگاه کند. برای همین دل و جرئتش را جمع کرد و بالا را نگریست.
اگر هر کدام از این دو بوفچۀ کوچک با معنی کلمۀ «جهنم» آشنا بود، میفهمیدند که این بی بروبرگرد ژرف ترین و وحشتناک ترین قسمتش بود. ولی نه سورن و نه گیلفی در عمر کوتاهشان نه اسم جهنم به گوششان خورده بود، نه کلمهای که چنین جایی را توصیف کند. تا پیش از ربوده شدن، فقط جایی به اسم بهشت را میشناختند.
زندگی درون حفرهای در درختی دوست داشتنی یا بالای کاکتوس، روی پَرهای کُرکی و نرم والدینشان، حشرات چاق و چلهای که چند بار در روز برایشان میآوردند و بعد هم اولین لقمههای آبدار و لذیذ موش. کنار آن همه خوراک خوشمزه، داستانها هم بودند… داستانهای پرواز، آموختن پرواز، حسی که باید در عمق سنگ دانشان میداشتند تا همراه باد اوج بگیرند.
از آن شب خونین به بعد، سورن و گیلفی به چیزی جز پرواز فکر نکرده بودند. برایشان مثل روز روشن شده بود که چرا هیچ کدام از بوفچههای آکادمی سنت ایگی، پَرهای براق صاف یا کُرک پَرهای نرم جغدهای عادی را نداشتند که بعد از مرحلۀ جوجگی میرویید.
در آمدن پرهای پرواز برای یک جغد معمولا کار چندان پیچیدهای نبود، اما بدون خون کافی، این پرها از شاه پَر گرفته تا پوش پَر، می پژمردند و میمردند. بعد از آن هم آن شوق و رویای پرواز و مفهوم شادی و آزادی در آسمان هم می خشکید و میمرد. در ماموریت سورن و گیلفی جای هیچ تردید نبود: با آنگه هیچ فرصتی برای شاخه پَری یا جست و خیز یا تمرین پَر زدن نداشتند، باید پرواز را میآموختند.
آیا این بررسی برای شما مفید بود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید