نقد و بررسی
هزاران روز خاطره
کتاب «هزاران روز خاطره» رمان جذاب و پرکششی است که با هدف مخاطب نوجوان با پس زمینهای از تاریخ و تخیل نوشته شده است. نویسنده آمریکایی این اثر «شنن هیل» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز و برنده جوایز فراوان از جمله جایزه ارزشمند ویتنی است. وی این اثر را در سال 2007 برای اولین بار منتشر کرد و با استقبال گسترده خوانندگان و منتقدان روبرو شد.
به گونهای که این کتاب توانست جایزه یوتا را کسب کند، عنوان بهترین کتاب سال را از مجله کتابخانه مدرسه، کتابخانه عمومی شیکاگو و سنت لوئیس دیسپچ دریافت کند، جایزه افتخاری یادبود جودی لوپز را کسب کرده و بهترین کتاب سال برای بزرگسالان جوان توسط ALA لقب بگیرد.
علاوه بر اینها هزاران روز خاطره توانست نکو داشتهای مثبت فراوانی دریافت کند. برای مثال استفنی مایر بیان کرد:«دشتی در کنار افرادی مثل الیزابت بنت، آن شرلی، جین ایر، هریت مورتون و جو مارچ به لیست ده قهرمان محبوب من در تمام دوران راه پید کردهاست.»
کلمبیا دیلی تریبون نیز نوشت:«یکی از کتابهای مورد علاقه من در سال است این کتاب مناسب برای همه دختران ده سال تا بزرگسال است که دوست دارند ماجراجویی در دل یک داستان عاشقانه رخ بدهد.» هفته نامه ناشران نیز ضمن تمجید از کتاب آن را «سراسر رضایت بخش» خوانده و Barnes & Noble آن را کتابی با «پروتاگونیستی فراموش نشدنی» توصیف کرد.
نویسنده کتاب شنن هیل بیان میکند که این کتاب را با الهام و تاثیر از «افسانه دوشیزه مالین»، نوشته برادران گریم و ترکیب آن با مغولستان قرون وسطی نگارش کرده است. این کتاب پر ستاره در ایران توسط انتشارات پرتقال با ترجمه درخشان «شروین جوانبخت»، در اختیار کودکان و نوجوانان پارسی زبان قرارگرفتهاست.
محصولات مرتبط: معجزه شکرگزاری
خلاصه ی کتاب هزاران روز خاطره
بانو سارن یک اشرافزاده و فرزند یکی از بزرگان اقلیم باغ تایتور است. از آنجایی که بانو سارن فرزند ارشد نیست، بنابراین شانسی برای به ارث بردن مقام ریاست این قلمرو ندارد، از این رو سرنوشتی جز یک ازدواج سیاسی پیش رویش نیست. از طرفی لرد خاسار، با قتلها و حملههای وحشیانه به قلمروهای مجاور، حسابی بد نام شده و هر هشت قلمرو را در ترس و وحشت فروبرده است.
پدر بانو سارن برای در امان ماندن از هجوم وحشیانه او به مرزهای سرزمینش، ترتیب ازدواج بانو سارن با لرد خاسار را میدهد، اما بانو سارن که در سفری که به قلمرو او داشته و در طول اقامت از خانه لرد خاسار، شاهد واقعه وحشتناکی بوده است و به همین دلیل از ازدواج با او سر باز میزند.
پدر بانو سارن برای اینکه دخترش را منصرف کند، تصمیم میگیرد تا او را به مدت هفت سال در یک برج محبوس کند. با شنیدن این خبر ندیمه مخصوص بانو سارن پا به فرار میگذارد تا مجبور نباشد هفت سال از عمرش را در چنین مکانی سپری کند.
در این میان، دشتی، دختری پر شور و نشاط و جزء صحرانشینان است. او با مادر و دو برادرش زندگی میکرده، اما در یک زمستان سخت دو برادر دشتی، او و مادرش را رها میکنند و پس از گذشت چند سال، دشتی مادرش را هم از دست میدهد.
از آنجایی که دشتی شانسی برای پیوستن به قبیله های دیگر نداشته، راهی شهر میشود تا کاری برای خودش دست و پا کند. بدین ترتیب سرنوشت، او را به خانه بانو سارن میرساند تا به عنوان خدمتکار شخصی، او را همراهی کند. دشتی و بانو سارن درون برج زندانی میشوند.
آذوقه هفت سال درون زیر زمین گذاشته شده و تمامی درها و پنجرهها با آجر مسدود میشوند، اما روزهای این دو دختر در درون این برج تاریک و سرد چگونه میگذرد؟ آیا پدر بانو سارن دلش به رحم میآید؟ یا اینکه شخص دیگری برای کمک میآید؟ یا دشتی و بانو سارن برای همیشه محبوس باقی میمانند؟
سبک کتاب هزاران روز خاطره
با اینکه شنن هیل، نویسندهای آمریکایی است، اما رمان او برخلاف انتظار در مکانی خیالی و با حال و هوایی متفاوت از سایر رمانهای رایج غربی می گذرد. وی با الهام از مغولستان قرون وسطی و ترکیب آن با عنصر خیال، هشت قلمرو خیالی خلق کرده که داستان در آنها به وقوع میپیوندد.
بسیاری از وقایع، رسم و رسوم و حتی کلمات و واژهها با الهام از مغولستان بوده و در ابتدای کتاب، فضایی کاملا جدید و ناب خلق میکند. نویسنده خود بیان میدارد، ایده اولیه کتاب بر گرفته از«افسانه دوشیزه مالین»، نوشته برادران گریم است. کتاب از زبان دشتی روایت میشود.
در واقع از وقتی که دشتی سواد خواندن و نوشتن پیدا میکند، خاطرات و افکارش را درون یک دفتر ثبت میکند و همین نوشته ها متن رمان را تشکیل داده اند. رمان از داستان پردازی خوبی برخوردار است و روند کتاب اگرچه خطی است، اما از هیجان و کشش کافی برخوردار است.
هزاران روز خاطره رمانی است، حاوی عناصر طبیعی داستانی، روایتی تازه، محیطی جدید، تعلیق و ماجراهای فراوان، عشق و یک پایان نسبتاً قابل پیشبینی. بسیاری از وقایع داستان به حقیقت وفادار نبوده و داستان را از چهارچوب رئال خارج کرده و آن را با دنیای خیال و فانتزی پیوند زدهاست.
در روند شخصیت پردازی نویسنده تا حدودی کلیشه ای رفتار کرده و شخصیتها غالباً دردو گروه سیاه یا سفید، قهرمان یا ضدقهرمان جای میگیرند مفاهیمی چون دوستی، صداقت، وفاداری، عشق خالصانه و از خودگذشتگی نقش پررنگی در داستان دارند و کتاب حس و حال خوبی منتقل میکند.
در نهایت، با توجه به مخاطبی که کتاب برای آن به نگارش درآمده، هزاران روز خاطره انتظاراتی که از یک کتاب فانتزی با سیر خطی و آمیخته با افسانه و اسطوره میرود را برآورده میکند و خوانندهاش را راضی میکند.
شنن هیل نویسنده ی رمان هزاران روز خاطره
شنن هیل، نویسنده آمریکایی زاده ۱۹۷۴ در یوتاست. آثار او عمدتاً در زمینه فانتزی بزرگسالان است. وی که از نویسندگان مطرح نیویورک تایمز و سایر مجلات رسمی نقد و فروش کتاب است، تاکنون برنده جوایز متعددی مانند مدال نیوبری، جایزه ویتنی، ژوزت فرانک و … شده است.
اولین رمان بزرگسال او (آستین لند) در سال ۲۰۱۳ درون مایه یک اقتباس سینمایی قرارگرفت. از دیگر آثار او میتوان به «آکادمی شاهزاده خانمها»، «شاهزاده سیاه پوش» و… اشاره کرد.
بهترین ترجمه ی کتاب هزاران روز خاطره
شروین جوانبخت هزاران روز خاطره را به بهترین نحو به فارسی ترجمه کرده است. این مترجم پرکار ترجمه آثاری چون نامههایی از «نامه هایی از فانوس دریایی»، «تلخ تر از شیرین»، «تاول»، «اردوگاه عذاب» و… را نیز در کارنامه دارد. انتشارات پرتقال (ناشر فعال در حوزه کتاب کودک و نوجوان) این کتاب را به چاپ رسانده است.
انتشارات پرتقال که جزئی از انتشارات خیلی سبز است از سال ۱۳۹۵ فعالیت خود را آغازکرده و تاکنون بیش از صدها عنوان کتاب به بازار عرضه کرده است. پرتقال به طور اختصاصی در حوزه کودکان و نوجوانان فعالیت کرده و به روزترین کتاب های جهان را ترجمه و در اختیار آن ها قرار میدهد.
بخش هایی از کتاب هزاران روز خاطره
ولی انگار بانویم ناراحت است. دوباره روی تشکش بیقراری میکند. نمیدانم طبیعت ارباب زادگان این است که اینگونه عذاب بکشند؟ آیا ممکن است نیاکان به ارباب زادگان، زیبایی و کمال، مال و خانههای بزرگ و دنیایی دادباشند که فرمان بردارشان باشند، ولی با غم درهم کوبنده، نفرینشان کرده باشند؟ بانوی بیچاره بینوای من!
بانویم ناگهان از بهت درآمده و میپرد طرف در. به آجرها پنجه میکشد، زور میزند آنها را هل بدهد و راهی به بیرون پیدا کند. چه فریادهایی میکشد، مثل بچه گربه ای عصبانی! «همان جا بمان!» صدای سرورم میآید. پدر بانویم. حتما جلوی ورودی ایستاده. «آنقدر آن تو بمان تا دلت مثل سیبزمینی پخته نرم شود. به نگهبان ها گفته ام اگر تلاش کردی و بیرون آمدی کارت را بسازند.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر