هزار خورشید تابان
هزار خورشید تابان در یک نگاه
:- برنده ی تندیس بهترین کتاب برگزیده ی کتابفروشان از دومین جایزه ی ادبی روزی روزگاری
- اثری دیگر از نویسنده ی بادبادک باز
- از پرفروش ترین های نیویورک تایمز
هزار خورشید تابان
خالد حسینی نویسنده ی اهل افغانستان که پس از نوشتن کتاب بادبادک باز که با استقبال فراوانی مواجه شد، دست به نوشتن هزار خورشید تابان برد که این کتاب هم بسیار محبوب واقع شد و تا چند هفته در لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت. او کتاب هایش را به زبان انگلیسی می نویسد و در ایران نیز ترجمه های بسیاری از آن وجود دارد که یکی از بهترین آن ها، ترجمه مهدی غبرائی ست که توسط نشر ثالث منتشر شده.
در کتاب هزار خورشید تابان، راوی برایمان بزرگ شدن مریم و ازدواج کردنش را شرح می دهد. ازدواجی که در پی اش اتفاقات مهم و تغییردهنده ای رخ می دهد. تغییراتی که بازهم به ظلم در حق زنان و رنج آنها اشاره دارد.
رمان هزار خورشید تابان کتابی درباره ی زنان افغانستان است. زنانی که به واسطه ی جنگ و فرهنگ سنتی، قربانی بسیاری از خشونت ها می شوند. قصه در افغانستان روایت می شود اما موضوع داستان قابلیت تعمیم دادن به تمام زنان جهان را دارد. مریم، یکی از شخصیت های اصلی داستان است که مادرش او را «حرامی» خطاب می کند. گویی مریم حاصل رابطه ی جلال (یکی از ثروتمندترین مردان هرات) و یکی از زنان خدمتکار عمارت (مادر مریم) است.
به همین دلیل مریم از امکانات دیگر فرزندان جلال برخوردار نیست و با مادرش در خانه ای روستایی زندگی می کند. مادرش خشم بسیاری به آن چه که گذشته، به طرد شدنش از عمارت و مهم تر از آن به طرد شدن از سمت پدرش دارد و این خشم گاهی گریبان مریم را نیز می گیرد. مریم هفته ای یکبار جلال پدرش را می بیند و رابطه ی خوبی با او دارد اما این، چیزی از رنج مادرش کم نمی کند و او هم چنان یکی از قربانیان فرهنگ مردسالارانه زمانه ی خویش است.
«مریم آن روز معنای این کلمه را نفهمید، معنی کلمه حرامی – حرامزاده- را نمی دانست. سنش هم آن قدر قد نمیداد که بی انصافی را دریابد و بفهمد به وجود آورنده ی حرامی مقصر است، نه خود حرامی که تنها گناهش به دنیا آمدن است. مریم از لحن ننه حدس زد که حرامی بودن چیز زشت و نفرت انگیزی است، مثل حشره، مثل سوسک های گریزپایی که ننه همیشه ناسزاگویان می روفت و از کلبه بیرون می ریخت. مریم بعدها که بزرگ تر شد فهمید. طرز ادای کلمه بود که مریم را وا می داشت گزش آن را بیشتر حس کند، نه چندان گفتنش که انگار چون تفی به سویش پرتاب می شد. آن وقت فهمید که منظور ننه این است که حرامی چیزی است ناخواسته؛ و او مریم، آدم ناشروعی است که هرگز حق ادعای مشروع بر چیزهایی را ندارد که دیگران دارند، چیزهایی مثل عشق، خانواده، خانه و پذیرش.»
«"مدرسه رفتن دختری مثل تو چه معنایی دارد؟ مثل این است که تفدان را برق بیندازی. تو این مدرسه ها چیزی یاد نمی گیری که به لعنت خدا بیارزد. زن هایی مثل من و تو فقط یک مهارت را می توانند به عمرشان یاد بگیرند، آن را هم تو مدرسه یاد نمی دهند. به من نگاه کن."
مریم همین کار را کرد.
"فقط یک مهارت. آن هم این است: تحمل"
"تحمل چی ننه؟"
ننه گفت: "آه دلواپس این یک نشو. از بابت گرفتاری کم و کسر نخواهی داشت."»
هزار خورشید تابان
انتشارات ثالث
خالد حسینی
مهدی غبرایی
انگلیسی
بزرگسال
وزیری
435
1399
29
سفید
شومیز
تک جلدی
9789643803247
امریکا, افغانستان