نقد و بررسی
هنر عشق ورزیدن
«آیا عشق هنر است؟»، «اگر هنر باشد آیا به دانش و کوشش نیازمند است؟» و «آیا عشق احساسی مطبوع است که درک آن بستگی به بخت آدمی دارد، یعنی چیزی است که اگر بخت یاری کند، بدان گرفتار می شود؟». این کتاب تلاشی است برای پاسخ دادن به این سوالات. هنر عشق ورزیدن کتابی روان شناسانه- فلسفی ای است با محوریت عشق که توسط اریک فروم نوشته شده و در سال 1956 منتشر شده است. اریک فروم فیلسوف و روان شناسی اجتماعیِ آلمانی تباری بود که در فرم دهی مکتب فرانکفورت و تئوری انتقادی نقش مهمی داشت.
این کتاب از چهار بخش اصلی تشکیل شده است: 1- آیا عشق ورزیدن هنر است؟ 2- نظریه ی عشق 3- عشق و انحطاط آن در جامعه ی معاصر غرب 4- تمرین عشق. مطالعه ی این کتاب برای کسانی که دستورالعمل ساده ای برای هنر عشق ورزیدن می جویند، کاری یاس آور خواهد بود.
به طور کلی در این کتاب متوجه می شویم که عشق از جنس احساساتی نیست که انسان «گرفتار» آن شود. فروم در این کتاب عشق را تنها راه حل منطقی برای تنهایی و دورافتادگی انسان ها می داند؛ مشکلی که فروم آن را مشکل پایه ای و وجودی انسان می پندارد. فروم در این کتاب با عشق مانند یک مهارت و فعالیتی دائمی که می توان آن را آموخت و پرورش داد برخورد می کند؛ درست بر خلاف تجربه ی کوتاه مدت «عاشق شدن» و «مواجهه با عشق».
به عقیده ی نویسنده، انسان های امروزی دچار نوعی بیگانگی اساسی با یکدیگر و حتی با طبیعت شده اند و بنابر همین دلیل، به عشق رمانتیک و ازدواج به عنوان پاسخی برای پر کردن خلأ درونی شان روی آورده اند. اما فروم بر این باور است که عشق واقعی یک احساس رمانتیک و خام نیست که هرکسی از عهده ی درک و پذیرش آن بربیاید؛ در واقع او عشق واقعی را نمودی از ترکیب انسانیت، شجاعت، ایمان و نظم می داند.
از جمله آثار ترجمه شده از اریک فروم می توان به کتاب های گریز از آزادی با ترجمه ی عزتالله فولادوند و داشتن یا بودن با ترجمه ی اکبر تبریزی اشاره کرد هر دو اثر توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است. دانشنامه ی کتابداری و اطلاع رسانی نیز از جمله آثار تالیفی پوری سلطانی است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«مشکل بسیاری از مردم در وهله ی نخست این است که دوستشان بدارند، نه اینکه خود دوست بدارند یا استعداد مهر ورزیدن داشته باشند. بدین ترتیب، مسئله ی مهم برای آنان این است که چگونه دوستشان بدارند و چگونه دوستداشتنی باشند. پس راههایی چند بر میگزینند تا به این هدف برسند. از جمله می کوشند، تا به اقتضای موقع اجتماعیشان، مردمان موفق صاحب قدرت وثروت باشند_ و این درمورد مردان بیشتر صادق است. زنان بیشتر میکوشند تا با پرورش تن، جامه ی برازنده و غیره، آراسته و جالب بنمایند. هر دو گروه سعی می کنند با رفتاری خوشایند و سخنانی دل انگیز و با فروتنی و یاری به دیگران و خودداری از رنجاندن آنان، خود را در دل مردم جای دهند. زنان و مردان برای محبوب شدن همان راه هایی را بر می گزینند که معمولاً برای موفق شدن، «جلب دوستان بیشتر و نفوذ در مردم» توصیه می شود. در حقیقت، آنچه اغلب مردم در فرهنگ امروزی ما از محبوب بودن می فهمند، اساساً معجونی است از مردم پسند بودن و جاذبه ی جنسی…»
«عشق مهم است اما مهارت در عشق ورزیدن مهم تر از خودِ عشق است. از مهارت در عشق ورزیدن، عشق متولد می شود اما اگر عشق در دام ناعاشق یا نابلدِ عشق، به بند کشیده شود، افسرده می شود. نام دیگر عشق افسرده، نفرت است. کسانی که در عشق ورزی نابلد هستند، عشق را افسرده می کنند و دل را پژمرده. عشق، عاشقِ حاذق می طلبد نه کاسبِ جاهل.»
«اگر جز سوم عشق، یعنی احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به آسانی به سلطه جویی و میل به تملک دیگری سقوط می کند.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر