نقد و بررسی
هنر همیشه بر حق بودن
کتاب «هنر همیشه بر حق بودن» با نام فرعی «38 راه پیروزی در هنگامی که شکست خورده اید»، یکی از قابل توجه ترین آثار آرتور شوپنهاور است که برای اولین بار، در سال 1831 منتشر شد. آرتور شوپنهاور یکی از اولین متفکران در فلسفه غرب بود که به عنوان مظهر بدبینی فلسفی از او یاد می شود. اگرچه شوپنهاور در طول عمرش توجه قابل ملاحظه ای به خود جلب نکرد، اما او پس از مرگ تاثیری در رشته های مختلف از جمله فلسفه، ادبیات و علم گذاشت.
نوشته های او در زمینه زیبایی شناسی، اخلاق و روانشناسی بر بسیاری از متفکران و هنرمندان تأثیر گذاشته است. کسانی که تأثیر او را ذکر کرده اند عبارتند از: فیلسوفانی چون امیل چوران، فردریش نیچه و لودویگ ویتگنشتاین، روانکاوانی چون زیگموند فروید و کارل یونگ، نویسندگانی چون لئو تولستوی، هرمان ملویل، توماس مان و ده ها نویسنده دیگر.
شوپنهاور تا زمان جنگ جهانی اول، تاثیرگذارترین فیلسوف آلمانی باقی ماند. فلسفه او نقطه شروعی برای نسل جدیدی از فیلسوفان از جمله کارل رابرت ادوارد فون هارتمن، فیلیپ ماینلندر و فردریش نیچه بود. موپاسان نویسنده فرانسوی، اظهار داشت که «امروزه حتی کسانی که او را نکوهش می کنند، ذرات اندیشۀ او را با خود حمل می کنند.»
کتاب هنر همیشه بر حق بودن یک رساله نیش دار و طعنه آمیز نوشته شوپنهاور است. زبان این کتاب مثل اغلب کتاب های شوپنهاور ساده و روان است. او در این کتاب 38 روش شکست دادن طرف مقابل را در یک مناظره بررسی می کند. او تمام ترفندهای ناصادقانه ای را که اغلب در بحث رخ می دهد جمع آوری کرده و هر یک از آنها را در شرایط ویژه معرفی کرده است. همچنین با مثال و نام گذاری هر یک ار آن ها به شفافیت هرچه بیشتر آن پرداخته است.
شوپنهاور معتقد است انسان ها هنگام بحث به حقیقت اعتنا نمی کنند و فقط در پی پیروزی هستند و این پستی ذاتی بشر است. او می گوید مردم پیش از صحبت کردن فکر نمی کنند و به سرعت موضعی اختیار می کنند و فارغ از درستی یا نادرستی آن به خاطر غرور و خودرایی به آن می چسبند. همچنین به واسطه عقل، انسان می تواند به حقیقی دست یابد که برایش سودمندتر است و جهل، انسان را به مسیری می برد که فکر می کند همیشه حق با او است.
بی پردگی محض و نمایان برخی از ترفندهایی که در این رساله توصیف می کند، حاکی از آن است که هنگام نگارش آن اغلب در پی طعنه و ریشخند بوده است. اما به خاطر شخصیت عمیق و پیچیده شوپنهاور دشوار است به صورت قطعی نیمه جدی یا کاملا جدی بودن حرف هایش را تشخیص داد. این رسالۀ کوچک، عجیب، جالب و جذاب یکی از نمودهای خودسرانۀ نبوغ شوپنهاور دانسته می شود که موافق با دیگر دیدگاه های فلسفی اش نیز هست.
آرتور شوپنهاور از اندیشمندان و فیلسوفان آلمانی، این کتاب ها را در کارنامه خود دارد: «در باب حکمت زندگی»، «جهان همچون اراده و تصور»، «متعلقات و ملحقات» و «ترس ها و مزخرفات ذهنی».
عرفان ثابتی مترجم آثارِ فلسفی به فارسی است. یکی از ترجمه های کتاب حاضر تحت عنوان هنر همیشه بر حق بودن توسط او ترجمه شده و نشر ققنوس آن را منتشر کرده است. از جمله آثار او می توان به «تاملات» اثر مارکوس اورلیوس «عشق سیال» اثر زیگمونت باومن «چرندیات پست مدرن» اثر آلن سوکال و ژان بریکمون، «تسلی بخش های فلسفه» اثر آلن دوباتن و «آمریکا» اثر ژان بودریار اشاره کرد.
در بخش هایی از کتاب هنر همیشه بر حق بودن میخوانیم:
اگر می بینید طرف مقابل طبق استدلالی پیش می رود که به شکست خوردن شما ختم می شود، نباید به او اجازه دهید که استدلال خود را به نتیجه برساند، بلکه باید در وقت مناسب صحبت او را قطع کنید، وسط حرفش بپرید، او را از موضوع اصلی بحث منحرف کنید و توجه او را به چیزهای دیگری جلب کنید.
اگر طرف مقابلتان صراحتا شما را به چالش می کشد تا با نکته خاصی در استدلال او مخالفت کنید و شما حرفی برای گفتن ندارید، باید سعی کنید بحث را به سمت و سویی کلی و عام سوق بدهید و سپس با آن مخالفت کنید. اگر طرف مقابل از شما پرسید که به نظر شما چرا فلان قضیه فرضی فیزیک را نمی توان اثبات کرد، می توانید در مورد جایزالخطا بودن دانش و علم بشری صحبت کنید و توضیحات مختلفی را در این راستا ارائه دهید.
برای زندگی کردن در میان آدمیان، باید برای همه، با هر خصوصیتی که دارند، هر قدر هم نا به هنجار باشد، حق وجود قائل باشیم و فقط می توانیم بکوشیم که از خصوصیاتشان بر حسب نوع و کیفیتی که دارند استفاده کنیم. اما نه می توانیم امیدی به تغییرشان ببندیم، نه چنان که هستند محکومشان کنیم. این درست مصداق این مثال است که : «زندگی کن و بگذار زندگی کنند». اما این رفتار آن قدر که درست است، آسان نیست و آن کس سعادتمند است که از برخورد با بعضی از همنوعان، همیشه در امان باشد. هنر تحمل کردن انسان ها را می توان با تحمل کردن اشیاء بی جان تمرین کرد که به علت خواص مکانیکی یا خواص دیگر فیزیکی شان با سرسختی سد راه ما می شوند، تمرینی که هر روز میسر است. وقتی شکیبایی را از این راه کسب کردیم، می توانیم در مورد انسان ها نیز به کار گیریم. به این منظور، باید خود را به این فکر عادت دهیم که این مردم نیز مانند اشیاء بی جان، اگر مانع آزادی و فعالیت ما می شوند، به علت ضرورت ناگزیر طبیعتشان چنین تأثیری دارند. بنابراین، بر آشفته شدن در برابر چنین انسان هایی همان قدر احمقانه است که از سنگی که پیش پایمان می غلطد و راهمان را سد می کند، خشمگین شویم.
اگر خصمت صریحا تو را به مخالفت با نکته خاصی در استدلالش فرو بخواند و تو چیزی برای گفتن نداشته باشی، باید سعی کنی موضوع را تعمیم بدهی، سپس علیه آن سخن بگویی. اگر از تو بخواهند که بگویی چرا فلان قضیه خاص فیزیکی{به نظرت} قابل قبول نیست، می توانی از خطاپذیری معرفت بشری سخن بگویی، و مثال های گوناگونی از آن بیاوری.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر