نقد و بررسی
هیچ دوستی به جز کوهستان
کتاب «هیچ کوهی به جز کوهستان» در سال 2018 منتشر شد. بهروز بوچانی بعد از انتشار چند مقاله در ایران مجبور به ترک کشورش شد. کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان خود زندگینامه ای است که بوچانی در زمان اسارت به وسیلۀ تلفن همراه خود در پیام رسان واتساپ نوشت و برای دوستش امید توفیقیان فرستاد. امید توفیقیان این کتاب را که به زبان کردی بود به فارسی و سپس انگلیسی ترجمه کرد. از این طریق بوچانی توانست آوازۀ جنایت و بی عدالتی حاکم در آن زندان را به گوش جهانیان برساند. کتاب او به سرعت مورد تحسین و استقبال مخاطبان و نظریه پردازان ادبی و فعالان حقوق بشر قرار گرفت. این کتاب به حدی از موفقیت رسید که توانست جایزه ادبی ویکتوریا را برای بهترین ناداستان سال ۲۰۱۹ دریافت کند. پس از موفقیت های پیاپی، بوچانی برای شرکت در جشنواره ادبی کلمه وارد نیوزلند شد و به محض ورود اعلام کرد که دیگر هرگز به استرالیا باز نخواهد گشت. او در روز تولد ۳۷ سالگی اش موفق شد اقامت دائم کشور نیوزلند را دریافت کند و اکنون در آن کشور به سر می برد. بهروز بوچانی این کتاب را «هیچ دوستی جز کوهستان» نامید چون کُرد تباران اصطلاحی دارند که کوه را یاور و دوست انسان تنها می دانند و برای همدیگر آرزو می کنند که کوه، یار و یاور آن ها باشد.
این کتاب که نثری شاعرانه دارد سفر بوچانی با قایق را شرح می دهد. بهروز بوچانی در سال 2013 از اندونزی به جزیره کریسمس رفت و پس از آن توسط دولت استرالیا بازداشت شد و به جزیره مانوس فرستاده شد. دولت استرالیا این روزنامه نگار ایرانی و افراد بسیاری را به جرم مهاجرت غیرقانونی به جزیره ای دور افتاده به نام مانوس تبعید می کند. پناهجویان در این جزیره نه تنها از نظر جسمانی و تأمین نیازهای اولیه در عذاب هستند، بلکه مورد آزار و اذیت های روحی و جسمی هم قرار می گیرند که بوچانی به طور کامل آن را شرح داده است و توصیفات او قلب هر انسانی را به درد می آورد. بوچانی زندگی و مرگ سایر بازداشتی ها، روال روزانه و حوادث مختلف را شرح می دهد و همچنین بازتاب آن بر سیستم که تا شورش های زندانیان در اوایل سال 2014 پیش رفته است را بررسی می کند. او همچنین مشاهداتی را روی نگهبانان استرالیایی و مردم محلی پاپوآ انجام می دهد. او افرادی را که در مورد آنها می نویسد با استفاده از القاب به جای استفاده از نام واقعی آنها توصیف می کند، به استثنای چند کاراکتر مهم مانند دوستش رضا براتی که همچنین به نام غول مهربان از او یاد می کند.
بوچانی معتقد است که زندان یک سیستم کیریارسال است (اصطلاحی که از نظریۀ فمینیستی به عاریت گرفته شده). کیریارسال نظامی است که در آن اَشکال مختلف ظلم تلاقی می کنند. ظلم تصادفی نیست، بلکه هدفمند است و برای منزوی ساختن و ایجاد اصطکاک بین زندانیان طراحی شده است که منجر به ناامیدی و شکست روحی زندانیان می شود. بوچانی معتقد است که عموم مردم هیچ اطلاعی از وحشت شکنجه های سیستماتیک که جزئی از سیستم است ندارند و هدف اصلی او «افشای این واقعیت و اطلاع رسانی» است. بوچانی یک حرکت مهم دیگر هم کرده است: از تلفن غیر قانونی خود به شکل پنهانی به عنوان دوربین استفاده می کند و با ثبت تصاویری از آن وضعیت اسفبار و انتقال آن به دوست فیلم سازش آرش کمالی سروستانی فیلم مستندی با نام «چوکا، الان ساعت چنده؟» می سازد. فیلمی که در جشنواره های بسیاری از جمله فستیوال فیلم مهم لندن (BFI London Film Festival)، فستیوال فیلم سیدنی، فستیوال آدلاید، فستیوال گوتنبرگ و… نمایش داده شد. انتشار این فیلم و حضورش در جشنواره های مختلف، حقایق دیگری را از آن وضعیت هولناک آشکار می کند.
شاید برجسته ترین ویژگی راوی در کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان، خیال پردازی هنرمندانۀ اوست که باعث می شود از مشاهده هر روزۀ این جنایت ها، برداشت های عمیقی از شرایط انسانی در خود زندان و در سطح وسیع تر در جهان به دست دهد. در واقع ما مشاهده گری هوشمند و تیزبین داریم در یکی از استراتژیک ترین موقعیت های انسانی معاصر، که ظلم و استبداد به گونه ای بی پرده در آن حاکم است. بوچانی، در مقام یک نویسنده، فیلمساز و فعال حقوق بشر، از ابزار توصیف به گونه ای بهره می برد که خواننده با تک تک زندانیان ارتباطی شخصی برقرار می کند. در واقع می توان گفت با اینکه با اثری مستند روبرو هستیم، نویسنده به مقدار زیادی از نظام های داستان نویسی مانند شخصیت پردازی، تشکیل موقعیت های داستانی و… بهره برده است. برای مثال، در طول روایت، به صورت مکرر شاهد فلش بک (بازگشت به گذشته) های ناگهانی به کودکی نویسنده هستیم. البته بوچانی خودش می گوید که ترکیبی از زبان سفرنامه نویسی، زبان روزنامه نگاری، زبان زندگی نامه نویسی و زبان شاعرانه را استفاده کرده است. از منظر فرمال مسیری که بوچانی رفته اتفاقا از تجربه روزنامه نگاری اش می آید. یعنی طبقه بندی اطلاعات بر اساس موضوع و روایت وقایع بر اساس نظم دهی به موضوعات.
متاسفانه تنها کتابی که از بهروز بوچانی به فارسی ترجمه و چاپ شده، کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» است و امیدواریم به زودی اشعار این نویسنده نیز در ایران نیز منتشر شود.
در بخش هایی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان می خوانیم:
فضای زندان با قوانین ریز و درشتش طوری طراحی شده بود که زاندانی ها از یکدیگر متنفر شوند، چون از رهگذر همین احساس تنفر بود که فضای زندان، زندانی را منزوی تر می کرد و آن قدر سنگینیِ بار آن زیاد می شد که به یکباره در یک شب تاریک، دچار فروپاشی می شد و مقاومتش پایان می گرفت. این هدف اصلی سیستم حاکم بر زندان بود: بازگشت زندانی به سرزمینی که از آنجا آمده بود. گویی قدرت حصارها تنها زمانی می توانست زندانی را از پا دربیاورد که با آدم ها دست به یکی می کرد: شکنجۀ زندانی به وسیلۀ زندانی های دیگر؛ و این جزئی از روح زندان است.
باید اعتراف کنم که نمی دانم کیستم و چه خواهم شد؛ تمام گذشته ام را بارها مرور و تفسیر کرده ام… قسمت هایی از گذشته ام با مرگ کسانی که دوست شان داشته ام رها شده است. و قسمت هایی هم در ذهنم منجمد شده اند. بزرگ تر که می شدم تصویرها به شکل مجمع الجزایری منسجم درمی آمدند، اما هیچ گاه از حالت پراکندگی خارج نمی شدند، زندگی پر از جزیره هایی است که گویی باهم بیگانه اند…
ترس قدرت عجیبی برای حرکت دادنِ آدم ها دارد، این که آن ها را به تکاپو وامی دارد و مسیرشان را تعیین می کند: کوهی از یخ که بیشترِ آن در زیر آب ناپدید شده است، مادرِ همۀ شکنجه ها.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر