نقد و بررسی
و نیچه گریه کرد
«کتابی نیرومند و معتبر! شگفتی در لحظه ای جادویی و تکان دهنده نهفته است.» -جهان کتاب واشنگتن پست.
«و نیچه گریه کرد پس از سناریوی فروید سارتر بهترین داستان پردازی دربارۀ متفکری بزرگ است.» -شیکاگو تریبون.
«اروین یالوم در این رمان تحسین برانگیز، به عنوان داستان نویسی ورزیده و پیشگوی برجستۀ روح انسانی حق مطلب را ادا می کند.» -رولو مِی (یکی از بزرگ ترین فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم).
این نظرات تنها بخش کوچکی از تحسین های گستردۀ صاحب نظران از رمان شاهکار «و نیچه گریه کرد» است. این رمان بزرگ توسط اروین دی یالوم نوشته شده و برای اولین بار، در سال 1992 منتشر شده است. این کتاب را شناخته شده ترین اثر اروین دی یالوم می دانند که به بسیاری از زبان های دنیا ترجمه شده است. همچنین از این رمان موفق در سال 2007، فیلمی سینمایی نیز ساخته شده است.
اروین دی یالوم استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه استنفورد آمریکا است. تخصص او روانشناسی اگزیستانسیال است و تا قبل از مشغول شدن به نویسندگی، فعالیت های گسترده و بسیار مهمی در این زمینه انجام داده است. او اولین اثر غیرداستانی خود را تحت عنوان «روان درمانی گروهی» منتشر کرد که با استقبال خوب مخاطبین مواجه شد. او نسخه ای جامع و بسیار کاربردی از فلسفه فکری و درمانی خود را در اثر بسیار مشهورش «روان درمانی اگزیستانسیال» جای داده است؛ که مناسب برای مخاطبین عام و خاص است.
کتاب و نیچه گریه کرد سومین اثر داستانی اروین دی یالوم است که برای او، شهرتی باورنکردنی به بار آورد. دی یالوم در اکثر آثار داستانی خود با بهره گرفتن از شخصیت های بزرگ فلسفه و روانشناسی مانند فریدریش نیچه، باروخ اسپینوزا، آرتور شوپنهاور و زیگموند فروید، روایت های بسیار خواندنی و به یاد ماندنی ای را خلق کرده است.
دغدغه اکثر آثار داستانی و غیرداستانی او را می توان مسائلی همچون «وضعیت انسانی»، «انزوا»، «بی معنایی»، «اخلاقیات» و «آزادی» انسان مدرن دانست؛ که طی پیشرفت خط داستانی کتاب ها، راه های مقابله با این معضلات به مخاطب آموزش داده می شود.
و نیچه گریه کرد روایتی است از برخورد نیمه تاریخی-نیمه تخیلی «فریدریش نیچۀ» مریض احوال با یکی از بهترین روانشناسان شهر وین و استاد زیگموند فروید، «یوزف برویر». داستان با ملاقات «لو سالومه» با دکتر برویر آغاز می شود. پس از گفتگویی کوتاه و در عین حال آتشین میان این دو شخص، مشخص می شود که لو سالومه معشوق پیشین نیچه بوده است و قصد ازدواج با یکی از دوستان صمیمی نیچه را دارد.
نیچه، که در عین حال از بیماری های صرع گونه نیز رنج می برد، طاقت این جدایی را نداشته و به شدت آشفته و افسرده می شود. لو سالومه به دلیل اهمیتی که نیچه هنوز برای او دارد، از دکتر برویر می خواهد که نیچه را ملاقات کرده و او را درمان کند. پس از افت و خیزهایی، بالاخره ملاقات های دکتر برویر و این فیلسوف آتشین مزاج مریض احوال شروع می شود؛ و این تازه آغازی بر ماجرای بسیار خواندنی و آکنده از فلسفه و درون کاوی اروین دی یالوم است.
برویر در واقع خود نیز به نوعی درگیر نوعی ملال بزرگ در زندگی متاهلی اش شده است و به صورت وسواس گونه، شیفته مراجعین زن اش، به خصوص لو سالومه، می شود. از طرفی، نیچه نیز به نوع دیگری وسواس فکری-عاطفی دچار شده است. این دو فرد با بحث های پر افت و خیز، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، سعی بر درمان یکدیگر دارند. ولی درمان دو تن از بزرگ ترین اندیشمندان قرن 19ام میلادی به این سادگی ها هم نیست.
از جمله دیگر آثار منتشر شده از اروین دی یالوم می توان به رمان های «درمان شوپنهاور»، «مسئله ی اسپینوزا»، مجموعه داستان های روانشناسانه «مامان و معنای زندگی» و«خلق شدگان یک روز و داستان های روان درمانی دیگر» اشاره کرد.
کتاب و نیچه گریه کرد توسط مهشید میرمعزی ترجمه شده و توسط انتشارات نی منتشر شده است. مهشید میرمعزی از جمله مترجمان پرکار کشورمان است که ترجمه آثاری همچون «وزن کلمات» اثر پاسکال مرسیه، «دنیای دیروز» اثر اشتفان سوایک و «کلاه کجاست؟» اثر یوهانس روسلر را، در کارنامه دارد.
در بخش هایی از کتاب و نیچه گریه کرد میخوانیم:
نیچه : بعضی وقت ها از خودم می پرسم که ما چرا بچه دار می شیم. فکر می کنم جوابش این باشه که تو یه نقطه از زندگی به این نتیجه میرسیم که بدجور خراب کردیم و قابل بازگشت هم نیست. پس تصمیم میگیریم که دوباره شروع کنیم از اول، بخاطر همین بچه دار می شیم. کپی های کوچکی از خودمون به وجود میاریم و بهشون میگیم تو باید کارهایی که من نتونستم رو انجام بدی، اون جایی که شکست خوردم به موفقیت برسی. چون میخوام اینبار دیگه همه چیز درست پیش بره اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست…!
شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیک ترین کس خود فکر کنید. عمیق تر فکر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست. چیزی که شما دوست دارید، احساس مطبوعی است که چنین عشقی را در شما بیدار می کند! آدم در نهایت، عاشق آرزوها و اشتیاق های خود است.
همانگونه که پوست، اجزایی چون استخوان ها، عضلات، روده ها و رگ های خونی را دربرگرفته و آن ها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بی قراری ها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است.
من هم اغلب از خود می پرسم که چرا ترس بر شب حکومت می کند؟ پس از بیست سال اندیشیدن به این نتیجه رسیده ام که شب زائیده تاریکی نیست بلکه بیش تر شبیه ستارگان است. همواره هست و فقط در نور روز قابل رویت نیست.
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر