پرواز را به خاطر بسپار
پرواز را به خاطر بسپار در یک نگاه
:- ادبیات آمریکا
- رمانی ضدجنگ و درام
- داستانی از جنایات و فجایع انسانی در جنگ جهانی دوم
- روایتی از مواجههی راوی خردسال با حماقت و جهل روستاییان اروپایی
پرواز را به خاطر بسپار
پرواز را به خار بسپار نام رمانی ضدجنگ از یرژی کازینسکی، نویسندهی نامدار لهستانی-آمریکایی، است که برای اولینبار در سال 1965 منتشر شد. در سال 1976 نیز نسخهای اصلاح شده از آن، از سوی نویسنده، منتشر شد. کازینسکی یکی از شناختهشدهترین و پرفروشترین نویسندگان ادبیات آمریکا در زمان خود بود که آثارش، علاوه بر قرار گرفتن در لیست پرفروشترین کتابهای مجلهی تایمز و فروش بیش از 70 میلیون نسخه تا سال 1991، به بیش از 30 زبان مختلف نیز ترجمه شده است. از آثار این نویسنده آثار سینمایی اقتباسی گوناگونی ساخته شده است؛ مانند فیلمی سینمایی به نام «پرواز را به خاطر بسپار» در سال 2019.
نام اصلی این رمان پرندهی رنگ شده (painted bird) است. این نام بر اساس اتفاقی در داستان انتخاب شده است؛ زمانی که شخصیت اصلی رمان نظارهگر کار سنگدلانهی یک پرندهگیر ماهر است. این پرنده گیر پرندهای را میگیرد و رنگ میکند و سپس آن را رها میکند، اما پرندهی رنگ شده، که توسط دیگر پرندگان به عنوان بیگانه شناخته میشود، تا سر حد مرگ مورد حملهی پرندگان قرار میگیرد.
مضمون اصلی این رمان را میتوان در همین اتفاق مشاهده کرد؛ جایی که انسان از دست دشمنان سنگدل فراری و از دست آشنایان مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته است. راوی اصلی داستان کودکی شش-هفت ساله و آواره است که در دورهی جنگ جهانی دوم بین روستاهای کشوری نامعلوم در اروپا در حال پرسه زدن است.
در روند داستان از فجایع انسانی و اخلاقی مختلف در روستاهای اروپایی دوران جنگ مطالبی هولناک بازگو میشود؛ از قحطی و امراض و جنایت تا تعرض و تجاوز. رمان در واقع روایت مواجههی تراژیک این کودک با روستا و روستاییان مختلف در دوران جنگ است که به دلیل موی سیاه و پوست زیتونی کودک، او را به جهودی بودن یا کولی بودن متهم میکنند و مرتب مورد اذیت و آزار قرار میگیرد؛ تا جایی که در بسیاری از مواقع اسیر دشمن شدن را به ماندن پیش مردمش ترجیح میدهد. جهل و حماقت مردم عادی در برابر هیولای جنگ و نازییهای آلمان، یکی از کلیدیترین موضوعاتی است که نویسنده قصد منتقل کردن آن را به خواننده دارد.
از یرژی کازینسکی رمانی دیگر به نام «حضور» با ترجمهی ساناز صحتی (نشر نگاه) و ترجمهی دیگری از این کتاب به نام «بودن» با ترجمهی مهسا ملک مرزبان (نشر آموت) نیز، منتشر شده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«با مرگ دوستم دیگر کسی را نداشتم که صبحها به انتظارش بنشینم. ماوقع را برای مارتا تعریف کردم ولی ظاهرا لو چیزی درک نکرد. زیر لبی چیزی به خودش گفت، دعایی کرد و افسون مخفیانهاش را برای دور نگهداشتن مرگ از خانه به دور خانه ریخت. مدعی بود که مرگ در آن نزدیکی خانه کرده است و تلاش میکند در خانه نفوذ کند.»
«میگفت که مرض موقعی که آدم اصلا انتظارش را ندارد وارد بدن میشود. مرض ممکن است که پشتسر آدم روی یک گاری نشسته باشد و موقعی که آدم خم میشود تمشک بچیند روی شانههایش بپرد، یا موقعی که آدم توی قایقی نشسته است و از رودخانه رد میشود از میان امواج آب بیرون بیاید. مرض موذیانه و پنهانی، از طریق هوا و آب، یا بر اثر تماس با حیوانات یا آدمهای دیگر، و یا حتی از یک جفت چشم سیاه که بیخ یک دماغ عقابی قرار گرفته _ وقتی که میگفت دماغ عقابی نگاهی به من میانداخت _ در تن انسان فرو میلغزد.»
پرواز را به خاطر بسپار
انتشارات نگاه
یرزی کازینسکی
ساناز صحتی
بزرگسال
رقعی
1398
286
1
تک جلدی
9786003767683
درام, تاریخی
رئالیسم
امریکا