نقد و بررسی
پیرمرد و دریا
«پیرمرد و دریا» نام شاهکاری کوتاه از ارنست همینگوی، نویسنده و روزنامه نگار مشهور آمریکایی است که در سال 1952 منتشر شد. این رمان فوق العاده همچنین برای همینگوی جایزه پولیتزر 1953 و نوبل ادبیات 1954 را به ارمغان آورده است. همینگوی 7 رمان، 6 مجموعه داستان کوتاه و 2 اثر غیرداستانی را در طول زندگی اش به رشته تحریر درآورد و با همین حجم از آثار، از بزرگترین تاثیرگذاران بر نویسندگی و نویسندگان بعدی خود در آمریکا و سراسر دنیا بوده است.
او همچنین یکی از پایه گذاران سبکی جدید در داستان نویسی به نام «وقایع نگاری ادبی» بود. هرساله برای گرامیداشت همینگوی جوایزی مانند جایزه پن-همینگوی (قلم همینگوی) به اولین رمان یک نویسنده یا جایزه همینگوی (در ایتالیا از 2013)، به نویسندگان اهدا می شود.
برخی از منتقدان همینگوی را پدر ادبیات مدرن می دانند. همینگوی در اغلب آثار خود از مفاهیم انسانی مانند عشق، جنگ، سفر و غم از دست دادن می نویسد و نوشته هایش روان و لطیف هستند. سبک نوشتار او در پیرمرد و دریا نیز، شاعرانه و نمادین است. همینگوی در این رمان دست به شخصیت پردازی بسیار قوی و ساخت فضایی رویاگونه و خیال انگیز زده است. به گفته خود او، این اثر عصاره همه زندگی و هنر اوست.
خلاصه داستان کتاب پیرمرد و دریا
داستان رمان پیرمرد و دریا از جایی شروع می شود که ماهی گیری قهار اما پیر و فقیر، به نام «سانتیاگو»، نتوانسته است به مدت 84 روز ماهی بگیرد و به همین دلیل تنها کمک و همراه خود«مانولین» که پسرکی زبر و زرنگ است را از دست داده است. اما مانولین به دلیل علاقه زیادش به سانتیاگو از او دست نمی کشد و با ایمانی محکم به او در کارهایش کمک می کند و شب ها برایش غذا می برد. پیرمرد روز 85 ام را روز خوش شانسی خود می داند و برای همین با کمک پسرک، آماده سفری طولانی به دریا برای صید ماهی می شود.
در حین سفر با توجه به توصیفات زیبای نویسنده و گفتارهای درونی پیرمرد، با شخصیت عمیق و جذاب پیرمرد و سرگذشت او آشنا می شویم تا اینکه به ناگهان ماهی ای غول پیکر به قلاب او گیر می کند… اما آیا او می تواند با توجه به تجربه زیادش و توانایی بالایش در ماهی گیری، این ماهی غول پیکر را بگیرد و با خود به خانه ببرد؟ از رمان پیرمرد و دریا همچنین فیلمی به همین نام در سال 1958 ساخته شده است.
از جمله دیگر آثار ترجمه شده از ارنست همینگوی به فارسی می توان به رمان های «وداع با اسلحه» و «این ناقوس مرگ کیست؟» اشاره کرد.
بهترین ترجمه کتاب پیرمرد و دریا
ترجمه اثر حاضر را نجف دریابندری به ثمر رسانده و توسط نشر خوارزمی منتشر شده است. نجف دریابندری یکی از بزرگ ترین مترجمان ایرانی بود که به دلیل سبک خاص و تسلط بالایش در ترجمه آثار ادبی، بسیار مشهور بود. از جمله آثار ترجمه شده توسط وی می توان به رمان های «گور به گور» از ویلیام فاکنر، «بازمانده روز» اثر کازوئو ایشی گورو و همچنین، نمایشنامه «در انتظار گودو» از ساموئل بکت اشاره کرد.
جملات زیبای کتاب پیرمرد و دریا
«هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست. انسان ها می گویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است، اما من ترجیح می دهم که هوشیار باشم چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد.»
«می دانم که شانس آوردیم که نباید خورشید یا ماه یا ستاره ها را بکشیم. همین قدر که روی دریا زندگی کنیم و برادر های واقعی مان را بکشیم، بس است.»
«ولی اکنون هوا تاریک بود و اثری از روشنایی یا چراغ نبود و فقط باد می وزید و بادبان مدام کشیده می شد و او با خود می گفت که شاید هم جان از بدنش بیرون رفته است. دست هایش را روی هم گذاشت و کف دست ها را حس کرد. مرده نبودند و همین قدر که او دست ها را باز و بسته می کرد درد زندگی در آن ها برانگیخته می شد. پشتش هم به فنه قایق تکیه داشت و می دانست نمرده است. شانه هایش به او چنین می گفتند. با خود گفت چقدر دعا نذر دارم، گفتم اگر ماهی را گرفتم می خوانم. ولی حالا خسته ام، نای دعا خواندن ندارم.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر