چشمهایش
چشمهایش در یک نگاه
:- پرخواننده ترین اثر بزرگ علوی
- کشف رازِ پنهان شده در تابلویی از یک استاد بزرگ نقاشی
- عاشقانه ای با درون مایه سیاسی–اجتماعی
چشمهایش
چندین سال از مرگ استاد ماکان، که از مشهورترین نقاشان کشور بوده، می گذرد. استاد ماکان در پی مبارزه با دستگاه دیکتاتوری رضاشاه، تبعید شده و همان جا زندگیش به پایان می رسد. راوی، ناظم مدرسه ایست که استاد ماکان در زمان حیات و پیش از تبعید، در آنجا به تدریس نقاشی می پرداخته. او علاقه زیادی به شخص استاد ماکان و آثارش دارد اما از آنجا که این استاد نقاشی، دارای شخصیتی خاص و منزوی بوده، زندگی شخصی او به رازی سر به مهر بدل شده است.
در میان آثار او، تابلویی وجود دارد به نام «چشم هایش». کسی نمیداند صاحب آن چشم ها کیست و راوی داستان گمان می کند با پیدا کردن زنی که چشم هایش در آن تابلو تصویر شده، می تواند به ابعاد جدیدی از زندگی استاد دست یابد. پس از گذشت چندین سال، بلاخره آن زن را می یابد و از اینجا به بعد، اوست که زندگیش را که به زندگی استاد ماکان گره خورده روایت میکند …
رمان «چشم هایش»، مشهورترین اثر بزرگ علوی ست که در سال ۱۳۳۱ چاپ شد. عاشقانه ای که در دل مبارزات سیاسی دوران پهلوی اول رخ می دهد. علیرغم اینکه از نگارش این کتاب، حدود هفتاد سال می گذرد، زبانی کاملاً امروزی و روان دارد. عده ای معتقدند که شخصیت استاد ماکان الهام گرفته از کمال الملک بوده و عده دیگری تقی ارانی را الهام بخش آن می دانند. این کتاب توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است.
بزرگ علوی از پایه گذاران ادبیات رئالیستی ایران است و پس از او، بسیاری از نویسنده های بزرگ ایرانی، از وی تاثیری آشکار گرفته اند. از دیگر آثار بزرگ علوی می توان به «گیله مرد»، «چمدان» و «ورق پاره های زندان» اشاره کرد.
«استاد ماکان مرد رازداری بوده، اغلب قیافه ای عبوس داشته، کمتر شوخی می کرده، با آشناهای خود و بخصوص با زنان و شاگردان رک و راست حرف می زده و هیچ توجهی نداشته است به اینکه دیگران از گفته های او خشنود می شوند یا نه؛ هرگز گفته کسی را چه خوب و چه بد برای دیگران نقل نمی کرده، راضی نمی شده که در حضور او از دیگران غیبت کنند، کم حرف می زده و اگر صحبت ها از چند جمله تجاوز می کرده، بیشتر درباره کار خودش بوده است تا درباره امور عادی زندگی.»
«خودم میدانم که عمر من زیاد طولانی نیست. چند سال دیگر بیشتر زندگی نخواهم کرد. اما خوشبخت هستم. برای من یقین است که دارم کاری انجام می دهم. در عرض ده سال دیگر اقلاً صدها بچه مسئول نجات پیدا خواهند کرد. این مرا خوشبخت می کند. این لذتی است که از مبارزه نصیب من می شود. از هیچکس هم نمی ترسم. نه از رئیس نظمیه و نه از بخشنامه های سفارت!»
«گفت دختر اینطور به من نگاه نکن. این چشم های تو بلاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد. گفتم این خبط شما آرزوی من است.»
چشمهایش
انتشارات نگاه
بزرگ علوی
فارسی
بزرگسال
وزیری
269
1401
52
کاهی
شومیز
تک جلدی
9789646736597
ایران
Mohammad 15 / 12 / 1399
امتياز به اين محصول : 5
ممکنه در بار اولِ خوانش کسل کننده و حتی مبهم باشد ولی در دوباره خوانی و چند بار خوانی به هنر و استعداد نویسنده در روایت داستان و شخصیت ها پی می بریم.