چیترا
چیترا در یک نگاه
:- ادبیات بنگلادش و هند
- نمایش نامه ای از دل حماسه ی کهنِ ماهابهاراتا
- روایتی عاشقانه از شاهزاده آرجونا و شاه دخت چیترانگادا
- نمایش نامه ای شعرگونه و توصیفی (چامه نمایش نامه)
- از نویسنده برنده جایزه ی نوبل ادبیات 1913
چیترا
چیترا از زیباترین نمایش نامه های رابیندرانات تاگور است. او این نمایشنامه را براساس یکی از داستان های ماهابهاراتا نوشته است. چیترا نخستینبار به زبان بنگالی نوشته شد و خود تاگور در سال 1913 آن را به زبان انگلیسی برگرداند. چیترا در یک پرده و نُه صحنه نوشته شده است. کتاب حاضر علاوه بر مقدمه مترجم و متن اصلی نمایشنامه، حاوی سه مقاله در باب تحلیل چیترا و ادبیات هند نیز میباشد.
این نمایشنامه در مورد یکی از شخصیتهای اصلی حماسهی کهن هندی (ماهابهاراتا) به نام شاهزاده آرجونا است. او در سفری گذرش به مانیپور (شهری در هند) میافتد و در آنجا عاشق دختر پادشاه مانیپور، چیترانگادا، میشود. آرجونا از دختر پادشاه خواستگاری میکند و پادشاه نیز از اسم و رسم غریبه پرس و جو میکند و در نهایت به شرطی که آن دو صاحب فرزندی برای جانشین شدن پادشاه به دنیا بیاورند، با ازدواج آن دو موافقت می کند.
به طور کلی «چیترا» بیش از آنکه یک نمایشنامه باشد، چکامه ای بلند دربارهی عشق است. ایجازها، کنایه ها و آرایه های ادبی فراوان این متن، مخاطب را غرق لذت میکند؛ گرچه از فنون نمایشی نیز بی بهره نیست و گره های نمایشی و ساختارهای دراماتیک در جای جای آن دیده میشود. این نمایش نامه به زبانی شعرگونه و خاص نوشته شده است و بازی های زبانی و بار ادبی نثر آن، بسیار دلنشین و تاثیرگذار است. توصیف های بی نظیر تاگور از طبیعت نیز، یکی دیگر از نقطه های قوت این نمایش نامه است.
رابیندرانات تاگور نویسنده، شاعر، نقاش و فیلسوف اهل بنگلادش بود که شکل دوباره ای به ادبیات بنگلادش و هنر هندی داد. او در سال 1913 به عنوان اولین فرد غیر اروپایی، موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. از جمله آثار ترجمه شده از تاگور میتوان به کتابهای «قربانی و چهار نمایشنامهی دیگر» با ترجمهی فریدون گرکانی (نشر علمی و فرهنگی) و «نیایش گیتانجلی» با ترجمهی محمدتقی مقتدری (نشر ثالث) اشاره کرد. کتاب «کاتاکالی» نیز از جمله آثار تالیفی هومن بابک است که توسط نشر علمی و فرهنگی چاپ شده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«چیترا: ز چه این گونه می پایی ام دلیرمرد؟
آرجونا: می نگرم که چگونه گُل بند می بافی. چیرگی و دلربایی خواهر و برادری همزادند _رامشگرانی بر سر انگشتان تو. (به آنها) می نگرم و می اندیشم.
چیترا: به چی می اندیشی؟
آرجونا: می اندیشم که تو، با همین سبک دستی و شیرینی، روزهای آوارگیِ مرا چون تاج گلی در هم می بافی و آن هنگام که به خانه بازمی گردم به سرم می گذاری.»
«آرجونا: آه، پس از این روست که همیشه گویی از دستت میدهم. دلم ناکام است و اندیشهام ناآرام. نزدیکم آی ای دورتر از دسترس! بر پاوندِ نام و مان و نژاد گردن نِه. بگذار دلم از هر سو دریابد و در پاسداریِ آرامِ عشق، عمری با تو به سر کند.
چیترا: برای به چنگ آوردن رنگ سایه های ابرها و رامشگری خیزاب ها و شمیم گل ها این کوشش های بیهوده چیست؟»
چیترا
انتشارات علمی و فرهنگی
رابیندرانات تاگور
هومن بابک
بزرگسال
رقعی
1397
143
1
تک جلدی
9786004364621
درام, رمانتیک (عاشقانه)
کلاسیسم
بنگلادش, هند