کالیگولا
کالیگولا در یک نگاه
:- نمایشنامه ابزورد (پوچ یا معنا باخته)
- از حلقه پوچی نویسندگی کامو
- تبیین فلسفه پوچی کامو در قالب نمایشنامه
- نقد نحوه مواجهه انسان با پوچی دنیا
- اثری از نویسندهی برنده جایزه نوبل
کالیگولا
«کالیگولا» یک نمایشنامه معمولی نیست؛ بلکه یک نمایش نامه ابزورد (پوچ یا معنا باخته) است. این نمایشنامه در حلقه پوچی نویسندگی آلبر کامو، در کنار کتاب های «بیگانه»، «اسطوره سیزیف» و نمایشنامه «سوتفاهم» قرار میگیرد. آلبر کامو برای فرار انسان از پوچی دو راه را بیان میکند:
کامو در «کالیگولا» راه اول و در «بیگانه» راه دوم را نشان میدهد و به وسیله این دو اثر چیزی جز شکست را برای دنبالهرو های این دو مسیر پیشبینی نمیکند. "کالیگولا"، قهرمان پوچی، بحث برانگیز و ادیپوار این نمایشنامه است. کالیگولا پس از مرگ خواهرش و مواجهه با پوچی آن، به دنبال این است که انسان را از توهماتش آزاد کند و جهانی جدید خلق کند، جهانی که به اعتقاد خودش بهشت روی زمین است.
مواجهه با پوچی به کالیگولا، که امپراتور رم شده است، آزادی بی حد و حصری میدهد؛ اما کالیگولا برای رهایی از تمامی چهارچوب های اخلاقی و ارزشها، انسانها را میکُشد. به نوعی کالیگولا انسان و انسانیت را نفی میکند تا خود را فرای این دو مفهوم حس کند، زیرا که احساس جاودانگی (هرچند ناپایدار) بهش دست میدهد. این راه فرار کالیگولا از پوچی است ولی نتیجه ناگواری در انتظارش است.
نمایشنامه کالیگولا همزمان با نمایشنامه سوتفاهم در سال 1944 برای بار اول به دست کامو منتشر میشود. قهرمان این نمایشنامه "کالیگولا" شخصیتی تاریخی (امپراطور روم از سال 37 تا 41 میلادی) دارد. ابوالحسن نجفی ترجمه با کیفیتی از این نمایشنامه را در انتشارات نیلوفر ارائه داده است. ایشان در حوزه نمایشنامه دو اثر دیگر به نام های «درباره نمایش» و نمایشنامه «گوشه نشینان آلتونام را از ژان پل سارتر ترجمه کرده است و هر دو این کتاب ها توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«دور و بر من هرچه هست دروغ است و من میخواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیلهاش را هم دارم تا آن ها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون میدانم که آن ها چه ندارند. آن ها معرفت ندارند. معلمی میخواهند که بداند چه میگوید… در سراسر امپراتوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام کنید که عاقبت به موهبت آزادی رسیده است و با این آزادی آزمون بزرگی آغاز میشود.»
«من میدانستم که نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم، سینهام، دست و پایم درد میکند. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طمعی است که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه این ها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!»
«من زندهام، من میکشم. من قدرت سرسامآور خدای نابودکننده را بکار میبرم که قدرت خدای آفریننده در مقابل آن تقلید مسخرهای بیشتر نیست. این است خوشبخت بودن. خوشبختی همین است، همین رهایی تحملناپذیر، همین تحقیر نسبت به هرچه هست، همین خون و نفرت دور و برم، همین تنهایی بینظیر مردی که سرتاسر زندگیش را در پیش چشم دارد، همین شادی بیحد و حصر قاتلی که کیفر نمیبیند، همین منطق قهاری که زندگی مردم را خرد میکند، که تو را خرد میکند، کائسونیا، تا عاقبت آن تنهایی جاوید را که آرزو دارم کامل کنم.»
«حالاست که فایده قدرت را میفهمم. قدرت به ناممکن فرصت امکان میدهد. امروز، و همه روزهای دیگری که در پیش است، آزادی من حد و مرزی نخواهد داشت.»
کالیگولا
انتشارات نیلوفر
آلبر کامو
ابوالحسن نجفی
بزرگسال
تاریخی, فلسفی
مدرنیسم, اگزیستانسیالیسم, ابزوردیسم
رقعی
1398
148
10
تک جلدی
9789644485787
فرانسه, الجزایر