نقد و بررسی
کتابخانه بابل و 23 داستان دیگر
کتاب «کتابخانه بابل و 23 داستان دیگر» یک مجموعهای از داستانهای کوتاه خورخه لوئیس بورخس است که توسط کاوه سیدحسینی گلچین و ترجمه شده است. داستانهای کوتاه این مجموعه در سالهای متفاوت منتشر شدهاند؛ به عنوان مثال داستان کتابخانه بابل در سال 1941 نوشته شده است.
خورخه لوئیس بورخس نویسنده، شاعر، منتقد و مقالهنویس آرژانتینی بود که گرچه کارهایش محدود به تعدادی داستانکوتاه و مقاله و… میشود اما به گفته منتقدان، او یکی از بزرگ ترین نویسندگان آمریکای لاتین و از بنیانگذاران سبک رئالیسم (واقعگرایی) جادویی است. درونمایهی آثار بورخس اغلب فانتزی و خیالانگیز، رمزآلود و هیجانانگیز، تاریخی و اساطیری، ماجراجویی (حتی پلیسی!) و فلسفی است؛ گاهی نیز همهی موارد اشاره شده را در داستانی کنار هم آورده و آنها را به طرز شگفتانگیری با هم ترکیب میکند!
او سبک داستاننویسی جدیدی را ابداع میکند که به "داستانهای بورخسی" معروف هستند. راوی، زمان و مکان در این داستانها از قوانین طبیعی و کلیشهای دنیای واقعی تبعیت نمیکنند و هر یک به نحو جادویی و خیالی تغییر میکنند. در مجموعهی کتابخانه بابل و 23 داستان دیگر نیز، بورخس طیف گستردهای از مضامین و موضوعات مختلف را در داستانهای کوتاهاش گنجانده است. در ادامه به بررسی مختصر برخی از داستانهای مجموعه میپردازیم.
بورخس در داستان "کتابخانه بابل" جهان را به کتابخانهای تشبیه کرده است که همهی کتابهای دنیا در آن است و هر انسان نیز عضوی از این کتابخانه بزرگ است. در داستان "دیگری" بورخس با همزاد پیر خود ملاقات میکند ولی علارغم این موضوع به علت تفاوت زمانی 50 ساله بین این دو، تفاوتهایی در درکشان از خود و جهان وجود دارد. "مردی در آستانه" حکایت پیرمردی است که مانند جسمی بدون حرکت نشسته است و گذر زمان او را فرسایش میدهد. پیرمرد متعلق به زمان حال نیست و زمانهی جدید برای او، چیزی جز هیاهویی نامفهوم نیست.
"فونس یا حافظه" قصه سرخپوستی با حافظهی شگفتانگیز است که به علت سواری گرفتن از اسبی وحشی، زمین خورده و علیل میشود. او به طرزی جالب شروع به آموزش زبان لاتین، آن هم فقط با خواندن یک کتاب میکند. ابن رشد (شخصیتی واقعی در دنیای اسلام) در داستان "جستجوی ابن رشد" به دنبال فهمیدن مفهوم نمایشنامه میرود؛ و این در حالی است که هیچ درکی از هنر نمایشی ندارد!
از دیگر آثار بورخس میتوان به مجموعه داستان «الف»، «تاریخچهی تانگو» و «قصههای کوتاه و خارقالعاده» اشاره کرد که همگی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیدهاند. کتاب توسط کاوه سید حسینی به فارسی برگردانده شده است. ترجمهی نُه مقاله «درباره دانته» از بورخس و «نوادگان خورشید» از آلبر کامو نیز از جمله کتابهای ترجمه شده توسط کاوه سیدحسینی است.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«وقتی اعلام کردند کتابخانه شامل تمام کتابهاست اولین عکسالعمل نوعی سرور جنونآمیز بود. همهی آدم ها خود را حاکم گنجی دست نخورده و رمزآلود حس کردند. مسالهای شخصی یا جهانی وجود نداشت که جواب فصیح آن در جایی وجود نداشته باشد: در یک شش ضلعی، جهان توجیه شده بود. دنیا ناگهان بیحد و مرز امید را فتح کرده بود.»
«ساعتی در شب وجود دارد که چمن زار میخواهد چیزی بگوید ولی هرگز نمیگوید. شاید دائماً میگوید و ما نمیشنویم یا میشنویم ولی چیزی است که مانند موسیقی غیرقابل ترجمه است.»
«هر سرنوشتی، هر چقدر که میخواهد طولانی و پیچیده باشد، در واقع شامل تنها یک لحظه است: لحظهای که در آن انسان برای ابد میداند که کیست.»
«برای دیدن چیزها باید آن را فهمید. نیمکت پیشفرض بدن انسان، مفصلها و اعضای گوناگونش را دارد؛ و قیچی پیشفرض عمل بریدن را… آدم وحشی، انجیل یک مبلغ را مشاهده نمیکند؛ مسافران کشتی همان طنابهایی را نمیبینند که خدمهی کشتی میبینند. اگر دیدی واقعی از جهان میداشتیم، شاید میتوانستیم آن را بفهمیم.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر