نقد و بررسی
کوه جادو
کوه جادو نام رمانی شاهکار از توماس مان، نویسندهی سرشناس آلمانی، است که در سال 1924 برای اولینبار منتشر شده است. توماس مان نویسنده، منتقد اجتماعی و مقالهنویس بزرگ آلمانی بود که زندگی و آثارش، تحت تاثیر مستقیم فلسفه و نظرات افراد بزرگی مانند آرتور شوپنهاور، فردریش نیچه و گوته قرار داشت.
او در سال 1929 به دلیل نوشتن دو رمان بزرگ خود، «بودنبروک ها» و «کوه جادو»، و تعداد زیادی داستانکوتاه، موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. همچنین، آثار او در سالهای مختلف مورد اقتباس بسیاری از نویسندگان و فیلمسازان، مانند آلیس مونرو، وودی آلن و هاروکی موراکامی، قرار گرفته است. از رمان کوه جادو فیلمی نیز به همین نام در سال 1982 ساخته شده است.
نوشتههای توماس مان اغلب طنزی تلخ و متنی تو در تو و لایه لایه (لایههای فلسفی، روانشناختی، اجتماعی و هنری) دارند. علاقه و توجه توماس مان به هنر در آثارش، به خصوص در رمان حاضر، مشخص است؛ حتی با وجود این نکته که توماس مان هنر را در تضاد با زندگی میدانست. در این رمان توماس مان علاوه بر خلق شاهکاری فلسفی، عمیق و نمادین، به بازنمایی وضعیت دنیا و کشورش پیش از جنگجهانی اول نیز پرداخته است.
داستان این کتاب حول محور شخصیتی به نام هانس کاستورپ، جوانی 20 و خردهای ساله که پدر و مادرش را از دست داده، میچرخد. او برای کاری در هامبورگِ آلمان استخدام میشود اما تصمیم میگیرد قبل از شروع به کار به پسرخالهاش، یوآخیم، که در آسایشگاهی به نام برگهوف در نزدیکی کوههای آلپ سوئیس بستری است، سر بزند.
این سفر سههفتهای او به آسایشگاه، به دلیل تشخیص بیماری خودش (که هیچوقت معلوم نمیشود که آیا واقعا بیمار است یا نه)، 7 سال به درازا میکشد و تنها شروع وحشتناک و خشونتبار جنگجهانی موجب باز شدن چشم کاستورپ و مواجههاش با دنیای بیرون از آسایشگاه میشود.
کاستورپ در این مدت 7 ساله با افرادی آشنا میشود که هر یک، یکی از جلوهها و نمادهای فرهنگی و فکریِ اروپای پیش از جنگجهانی اول را بازنمایی میکنند: «لودوویکو ستمبرینی که یک ایتالیایی انسانگراست، لئو نافتا که یک یهودیِ توتالیتر (تمامیتخواه) است، مینر پیرکورن که دیونیسوسگرا (اهل عشق و حال) هلندی است و مادام شوشا که معشوقهی کاستروپ است.»
دو رمان «بودنبروک ها» با ترجمهی علی اصغر حداد (نشر ماهی) و «دکتر فاستوس» با ترجمهی حسن نقرهچی (نشر نیلوفر) نیز، از جمله آثار توماس مان هستند که در ایران منتشر شدهاند. ترجمهی «کتاب مرگ در ونیز» از توماس مان و تالیف کتاب «ادبیات آلمانی در قرن بیستم» نیز، در کارنامهی ادبی حسن نکوروح قرار دارند که هر دو کتاب توسط نشر نگاه منتشر شدهاند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«ستمبرینی میگفت: "شما در کشورتان دویست سال پیش از این شاعری داشتید، سخنوری پیرو شکوهمند، که تأکید بسیار بر دستخط زیبا مینهاد، چون عقیده داشت سبک زیبا از آن نشأت میگیرد. او باید از این هم فراتر میرفت و میگفت، سبک زیبا کارهای زیبا را موجب میشود." زیبا نوشتن تنها یک قدم مانده به زیبا اندیشیدن، و از آنجا تا کردار زیبا دیگر راه درازی نیست. همهی اخلاق و تکامل اخلاقی از روح ادبیات برون میتراود، از این روح شرف انسانی، که در عینحال روح انسانیت و سیاست نیز هست. آری، اینها همه یکی است، یک نیرو و یک اندیشه، و در یک کلمه میتوان جمعشان کرد. آن کلمه چیست؟ کلمهای است تشکیل شده از هجاهایی که همه میشناسند… این کلمه: تمدن نام دارد.»
«راهی که برای اولینبار میپیماییم بهطور قابل توجهی درازتر از آن راهی است که از قبل میشناسیم.»
«موسیقی زمان را بیدار میکند، ما را بیدار میکند که از زمان، ظریفانه لذت ببریم، بیدار میکند … و ارزش اخلاقیاش از همین جاست. هنر تا آنجا که بیدار میکند اخلاقی است… ولی هرگاه برعکسش عمل کند، آن وقت چه؟ وقتی بیحسی و خواب بیاورد و جلو کار و پیشرفت را بگیرد؟ این نیز از آن برمیآید، به خوبی میتواند تاثیر تریاک را ببخشد، این در ذاتش است. تاثیری شیطانی، آقایان تریاک از آن شیطان است، چون ذهن را کند میکند، سکون، بیکاری و آرامش بردهوار میآفریند. در موسیقی جنبهی نگران کنندهای هست، آقایان. همانطور که گفتم موسیقی از بنیان دوپهلو است. مبالغه نیست اگر بگویم از نظر سیاسی مشکوک است.»
«خوگرفتن با مکانهاى بیگانه کیفیت غریبى دارد، تلاش براى تغییر عادتى که هدفى جز خودش ندارد و آدم هنوز به انجامش نرسانده، یا اندکى پس از آن، باید بگذارد و به وضعیت پیشین بازگردد.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر