نقد و بررسی
کیمیاگر
کتاب کیمیاگر، (1988) از پائولو کوئیلو، نویسنده مشهور برزیلی، ابتدا در سال 2003 با ترجمه به 53 زبان زنده دنیا، رکورد گینس را شکست، و بعدها این رکورد را تا بیش از 70 زبان، جابه جا کرده است! تاکنون بیش از 150 میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده است، و به پرفروشترین کتاب تاریخ برزیل، و به یکی از 9 کتاب برتر، در لیست پرفروشترین کتابهای تاریخ، بدل گَشته است.
کتاب، روایت داستانِ زندگی چوپانی است به نام سانتیاگو. سانتیاگو طی رویاهای خود به این نکته دست مییابد که باید، برای خوشبخت و کامروا شدن، به دنبال گنجی در مصر برود و این ماموریتِ شخصی اوست در این دنیا. او پس از مدتْ زمانی، تأمل و تحقیق، تصمیم به رفتن میگیرد. اصل ماجرای داستان، از جایی شروع میشود که او راهی مصر میشود، و طی این سفر با اشخاص و اتفاقاتِ بعضاً بسیار عجیبُ غریبی، رو به رو میشود، و آموخته های بسیاری را کسب میکند.
خلاصه داستان کتاب کیمیاگر
نقطهِ اوج داستان، زمانی است که، سانتیاگو کیمیاگر را پیدا میکند و در دهکده او، عاشقِ دختری میشود. اما داستان به اینجا ختم نمیشود و هرچه پیش میرویم، با ریتمی هیجانی و ناگهانی، به پایان غیر منتظره کتاب، نزدیکتر میشویم. کیمیاگر را میتوان داستانی اخلاقی دانست. داستانی که الهام بخش بسیاری از انسانها در راه کشفِ خود و هدف زندگی خود بوده است.
کتابی که طی روایتِ ماجراجویانه و درونمایه ی فلسفی و معنوی، مفهومی را درون خود پرورده و انعکاس داده است که درونمایه ی اصلی کتاب نیز است. بهترین خلاصه از این مفهوم به نقل از خود کتاب چنین است: «ما خیلی زود نسبت به رویاهایمان دلسرد میشویم، در حالی که جهان همیشه جهت کمک به ما برای رسیدن به این رویاها آماده است.»
پائولو کوئیلو کتابهای موفق بسیاری مانند خاطرات یک مغ، بریدا، مکتوب، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد و برنده تنها است را نوشته است که محتوای اصلی اغلب آنها را موضوعات اجتماعی، فلسفی، معنوی و اخلاقی تشکیل میدهد.
بهترین ترجمه کتاب کیمیاگر
مترجم این کتاب، حسین نعیمی، چند کتاب دیگر از پائولو کوئیلو از جمله ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، کوه پنجم و سلحشور نور را به فارسی برگردانده است که همگی در انتشارات ثالث به چاپ رسیده اند.
جملاتی زیبا از متن کتاب کیمیاگر
«به کیمیاگر گفت: "قلب من از رنج میترسد."
"به او بگو که ترس از رنج بدتر از خودِ رنج است."
"هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بی پایان و دور از دسترس اند و راه، راه دشواری است. همت میخواهد و تلاش و هر لحظه آن میتواند لحظه پایان باشد. لحظه دیدار با خدا یا لحظه پیوستن به ابدیت"»
«زمانی که، واقعاً خواستار چیزی هستی، باید بدانی که، این خواسته در ضمیر جهان، متولد شده است و تو، فقط مأمور انجام دادنش بر روی زمین هستی.»
«تپه های شنی با وزش باد جابه جا میشوند، ولی … صحرا همیشه صحرا باقی میماند. این است … افسانه عشق.»
مفید بود؟
3
0
بیشتر
کمتر