نقد و بررسی
گیله مرد
کتاب گیله مرد در واقع مجموعهای است از 9 داستان کوتاه از بزرگ علوی که برای اولینبار در سال 1376 منتشر شد. داستانهای کوتاه این مجموعه عبارتند از: گیله مرد، دزاشیب، نامهها، یک زن خوشبخت، پنج دقیقه پس از دوازده، رسوایی، یه ره نچکا، خائن و اجاره خونه. مهمترین داستان این مجموعه، همانطور که اسم اصلی کتاب نیز شده، گیله مرد است. این داستان روایتی است انتقادی نسبت به ظلم و ستم دستگاه حاکم در دوره خانها.
در این داستان فردی به نام گیله مردی، که دهقانی ساده و اهل گیلان است، به ناچار و از سر ظلم حاکمان مجبور به اسلحه به دست گرفتن شده است. همسر او، صغرا، نیز در طول مخالفتها و اعتراضات علیه زیادهخواهی خانها کشته شده است و او را با دختری 6 ماهه تنها گذاشتهاست. پس از مدتی دو مامور، محمدعلی وکیل باشی و یک مامور بلوچ، گیله مرد را دستگیر میکنند و این تازه شروعی میشود بر گفتگوها و بحثهایی در مورد تقابل خیر و شیر بین انسانها و عدالتیخواهی.
به طور مثال در داستان «نامهها» نیز، روایت قاضیای بسیار زشت را میخوانیم که از جامعه گریزان است. در «اجارهخونه» روایتی از خانوادهای را میخوانیم که به علت عقب افتادن زمان پرداخت کرایه، قصد شوهر دادن دختر خود را دارند و در داستان «یه ره نچکا»، روایت مردی گمنام را میخوانیم که شبی عاشقانه را با دختری لهستانی به همین نام میگذراند.
در سراسر داستانهای این مجموعه چندین مقولهی کلیدی دیده میشود مانند: انتقاد علیه ظلم و ستم حاکمان، عدالتخواهی و آزادیخواهی شخصیتهای داستان، حضور پررنگ زنان در داستانها، نمادین بودن فضا و شخصیتها و قابلیت تعمیم داستانها به عنوان تحلیلی مناسب از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در دوران شاهنشاهی.
بزرگ علوی از نویسندگان بزرگ و سرشناس ایرانی است که آثار بزرگی چون چشمهایش، چمدان، ورقهپارههای زندان و سالاریها اشاره کرد که همگی توسط نشر نگاه منتشر شدهاند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«اقدس خانم خیلی چیزها داشت بگوید، اما بلد نبود. شرم، دودلی، میراث فشاری که چندین قرن اختیار زنها را ربوده، اینها مانع بود که حوادث را بفهمد، به ماهیت اشخاص پی ببرد. اما احساسی رگ و پی او را میافروخت که دارد قدم بزرگی در زندگی خودش برمیدارد. به جای اینکه دلش را بریزد بیرون تمام شب بیخوابی کشید، چندین روز خودش را خورد و تصمیمش را گرفت.»
«تا به حال برای او بازپرسی فنی بود؛ اما حالا میفهمید برای کسی که باید استنطاق پس بدهد، برای کسی که گناهی کرده و با همه قوا میکوشد آن را پنهان کند، چه زجری است. اما او که تا به حال از استنطاق دیگران لذت میبرد، هرگز متوجه زجری که متهم میکشید، نشده بود. با چه جسارتی یارمحمد استنطاق پس میداد. شاید دلیلش این بود که مردک بیگناه بوده است. پس اگر خودش هم بیگناه است، چرا محکم به پرسشهای خودش جواب نمیهد.»
«کی به من فرصت دادند؟ کی مرا گذاشتند بفهمم که این پسره هرزه است یا نیست. هنوز با او آشنا نشده، مرا دوره کردند. هر روز و هرشب به من کنایه میزدند. روزهای اول که او را شناختم و مرا به خانه رساند، اصلاً در فکر زندگی با او نبودم. منتها از بس نیشم زدند، راه پس نداشتم، و وقتی مادرم اطلاع حاصل کرد که با او به گردش میروم، دیگر چارهای نداشتم، در عینحال خوب میدانستم که دارم خود را توی چاله میاندازم.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر