نقد و بررسی
یادداشت ها
کتاب «یادداشت ها» نوشته نویسنده مشهور آلمانی فرانتس کافکا است. این کتاب شامل خاطرات روز نوشت این نویسنده در میان سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۳ است که در ابتدا توسط انتشارات شوکن بوکز در دو جلد با عناوین «خاطرات فرانتس کافکا ۱۹۱۳-۱۹۱۰» و «خاطرات فرانتس کافکا ۱۹۲۳-۱۹۱۴» منتشر و سپس در سال ۱۹۶۴ در یک جلد جمع آوری و منتشر شد.
در نسخه حاضر از این کتاب، علاوه بر یادداشت های روزانه (۱۹۱۰ تا ۱۹۳۳)؛ یادداشت های سفر (در سال های ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲) نیز گنجانده شده اند. همچنین در انتهای کتاب فهرستی از نویسندگان، هنرمندان، گاهنامه ها و آثار تهیه شده توسط ویراستار و گردآورنده یادداشت ها «ماکس برود» به همراه یادداشتهایی از ایشان که بر متن افزوده اند، هر دو در پایان کتاب آمده است.
کتاب یادداشت ها بیست و پنج سال پس از مرگ کافکا به طور کامل منتشر شد. در حقیقت تعداد خیلی کمی از آثار این نویسنده در زمان حیاتش منتشر شدند. کافکا به دوست و ویراستارش ماکس برود وصیّت کرده بود کلیه دست نوشته ها، آثار و خاطراتش را پس از مرگ او بسوزاند؛ اما او این وصیّت را نادیده گرفته و آن ها را -از جمله این یادداشت های روزانه- به مرور زمان منتشر کرد.
کتاب یادداشت ها، خاطرات روزانه نوشت کافکا از بیست و هفت سالگی تا یک سال قبل از مرگ وی در چهل سالگی را شامل می شود. یادداشت ها از چند جنبه دارای اهمیت ویژه می باشد. اول اینکه کتاب حاوی برداشت های شخصی وی از زندگی است که دیدی کامل از فلسفه کافکا به خواننده می دهد. این نوع نوشته ها فعالیت مورد علاقه او بودند. دوم اینکه این کتاب مخزن راز های کافکا است. او تمام غم ها، ناراحتی ها و اضطراب هایش را در میان خطوط این دست نوشته ها برون ریزی کرده است؛ و این خود راهی برای شناخت بیماری جسمانی و رنج روانی این نویسنده است. سوم اینکه طرح اولیه بسیاری از داستان های کافکا از این خاطرات گرفته شده اند. تکه هایی از نوشته های توصیفی، نماد ها، رویا ها و ایده ها در این کتاب دیده می شوند.
بنابراین مطالعه آن برای آشنایی با درون مایه و خاستگاه ایده آثار مهم او بسیار راهگشا است. فرانتس کافکا از طریق یادداشت های روزانه خود کامل ترین تصویر ممکن از خود را به علاقمندانش ارائه می دهد. گستره تجربیاتی که این کتاب در بر می گیرد از فعالانه ترین تعاملات او تا شدید ترین تأملات درونی اش، آن را به یک کتاب خواندنی، جذاب و یک دستاورد ادبی بزرگ تبدیل می کند.
کتاب یادداشت ها در قالب خود زندگی نامه و به صورت خاطرات روزانه نوشته شده است. با اینحال هنگام مطالعه آن می توان رد پای آثار دیگر کافکا را در آن مشاهده کرد. خواندن کتاب یادداشت ها برای هر کسی که خواهان درک عمیق تر از این نویسنده برجسته قرن بیستم و کتاب های مهم او است، ضروری می باشد. کافکا با نوشتن یادداشت هایش که تبدیل به خاطرات او شد، هنر خود را به عنوان یک مرد ادبی به کمال رساند.
آثار فرانتس کافکا غنی و بسیار جذاب هستند، به ویژه به این دلیل که به نظر می رسد در مورد جهانی که اکنون در آن زندگی می کنیم چیز های زیادی برای گفتن دارند. کافکا را نمی توان در یک سبک محدود کرد. کتاب های مختلفی از او منتشر شده اند که هر کدام به تعبیر منتقدان و خوانندگان، به دیدگاه خاصی تعلق داشته و طلیعه دار سبکی هستند. اما به طور کلی از نظر فلسفی، او را نویسنده ای اگزیستانسیالیست (وجودگرا) می دانند. او معتقد است انسان موجودی شکننده با امکانات ناچیز است. در مواجهه با چنین حقیقتی، کافکا راه حلی جز پذیرش شرایط ارائه نمی دهد.
فرانتس کافکا نویسنده کتاب یادداشت ها
فرانتس کافکا (۱۹۲۴-۱۸۸۳) نویسنده آلمانی و از تاثیرگذار ترین نویسندگان قرن بیستم در غرب می باشد. از جمله کتاب های او که در زمان حیاتش چاپ شد می توان به داستان کوتاه «پزشک دهکده» (۱۹۱۸) و رمان «مسخ» (۱۹۱۵) اشاره کرد. همچنین آثار تحسین شده دیگری نیز وجود دارند که پس از مرگ کافکا منتشر شده و به فارسی هم ترجمه شده اند. از جمله آن ها می توان به «محاکمه» (۱۹۲۵)، «قصر» (۱۹۲۶) و «نامه به فلیسه» (۱۹۶۷) اشاره کرد.
کتاب یادداشت ها (۱۹۴۹) را آقای مصطفی اسلامیه به فارسی ترجمه کرده اند که ترجمه های دیگری چون «نامه به فلیسه» (۱۹۶۷) و «بالتازار و بلموندا» (۱۹۸۲) را نیز در کارنامه خود دارند.
جملاتی زیبا از کتاب یادداشت ها
«به رغم این که از کلمۀ «تیپ» خیلی بدم می آید، فکر می کنم درست است که طبیعت درمانی و هر چه به آن مربوط می شود تیپ جدید انسانی به وجود می آورد که در شخصی مثل آقای فلنبرگ تجسم می یابد (که البته من از او فقط شناختی سطحی دارم). آدم هابی با پوست نازک، سرهایی نسبتاً کوچک، که بی اندازه تمیز می نمایند، با یکی دو ویژگی جزیی نا هماهنگ (در مورد آقای ف نبود چند تا دندان، شکمی که تازه دارد گنده می شود)، لاغری ای بیش از آن چه به ساختار اندام هایشان بیابد، یعنی، هر گونه نشان چاقی پنهان می شد، با سلامتی خود چنان رفتاری داشتند که گویی یک بیماری بود، با دست کم چیزی که با شایستگی خویش به دست آورده بودند (نمی خواهم آنها را سرزنش کنم)، با همۀ پیامد های دیگر احساس سلامتی ای که تصنعی پرورده شده باشد.»
«یک رویا: دو دسته مرد داشتند با هم می جنگیدند. گروهی که من به آن تعلق داشتم یکی از حریفان را سفت گرفته بود مردی برهنه و غول آسا. پنج نفر از ما به او چسبیدیم، یکی سرش را گرفت، دو تا در، هر طرف دست ها و پاهایش را. متأسفانه چاقو نداشتیم که به او زخم بزنیم، با عجله از همدیگر سراغ گرفتیم، هیچ کس چاقو نداشت. اما از آنجا که به دلایلی وقت زیادی نداشتیم و در آن نزدیکی اجاقی بود که در چدنی اش از شدت گرما سرخ شده بود مرد را به طرفش کشیدیم، یکی از پاهایش را لب اجاق آن قدر نگه داشتیم تا دودش درآمد، دوباره او را عقب کشیدیم تا دود بخوابد، بعد یک بار دیگر پایش را نزدیک در اجاق بردیم. داشتیم به نحو ملال آوری این کار را ادامه می دادیم که من بیدار شدم نه فقط بر تنم عرق سرد نشسته بود بلکه دندان هایم هم واقعاً داشت به هم می خورد.»
«۲ مارس. در گوشۀ تراموایی که به سرعت می گذشت، جوانی با پالتوی دگمه بازی که دنباله اش در اطرافش پخش شده بود، در حالی که یک گونه اش به طرف پنجره بود و دست چپش را روی پشتی صندلی بغل دراز کرده بود داشت به نیمکت دراز و خالی نگاه می کرد. آن روز او نامزد کرده بود و نمی توانست به چیز دیگری فکر کند. نامزد شدن به او احساس آرامش می داد و با این احساس گاهی بی خیال به سقف تراموا چشم می انداخت. وقتی کمک راننده برای فروش بلیت آمد، او پس از کمی جرینگ جرینگ، سکۀ درست را به آسانی پیدا کرد، با یک حرکت آن را توی دست کمک راننده گذاشت و بلیت را لای دو تا انگشتش که مثل قیچی باز بود گرفت. بین او و تراموا هیچ ارتباط واقعی وجود نداشت و تعجب آور نمی توانست باشد اگر او بدون استفاده از سکو یا پله ها، توی خیابان ظاهر می شد و با همان نگاه پیاده به راه خود می رفت.»
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر