بارش کلاه مکزیکی
بارش کلاه مکزیکی در یک نگاه
:- یک رمان ژاپنی
- رمانی با سبک سورئال
- اثر ریچارد براتیگان نویسندهی رمان معروف صید قزل آلا در آمریکا
بارش کلاه مکزیکی
نویسندهای ژاپنی تلاش دارد رمانی با نام بارش کلاه مکزیکی بنویسد. او این گونه آغاز میکند: «کلاه مکزیکیای از آسمان افتاد و در خیابان اصلی شهر جلوی پای شهردار، پسرعمویش و آدمی بیکار فرود آمد.» او تا حدودی داستان را ادامه میدهد اما در جایی متوقف میشود چرا که نمیتواند بر نوشتن تمرکز کند. اخیراً دختری که خیلی دوستش داشت او را ترک کرده و تمام فکر و ذکر نویسنده این است که الان آن دختر با کیست؟ چه میکند؟ و این سوالات تمام انرژی و تمرکز او را گرفته و نمیگذارند رمانش را پیش ببرد.
او تمام آن چه را نوشته بود پاره پاره کرد و در سطل انداخت. چند باری لا به لای فکر کردن به دختر، چشمش به کاغذ پارهها خورد و خواست که ادامه دهد، اما نتوانست. به همین دلیل کاغذهای پاره شدهی رمان بارش کلاه مکزیکی، خودشان شروع به ادامه دادن کردند. بقیهی رمان، در سطل ادامه مییابد و در بعضی قسمتها به این نویسنده ی غمگین گره میخورد.
کتاب بارش کلاه مکزیکی، از آن کتاب هاست که در هر صفحه شما را شگفت زده میکند. ریچارد براتیگان این کتاب را در سال ۱۹۷۵ نوشته و یک سال بعد به چاپ رسانده است. این رمان هفتمین اثر اوست که با ترجمهی فرید قدمی در انتشارات نیماژ چاپ شده و تاکنون به چاپ سوم رسیده است. دیگر آثار ریچارد براتیگان عبارتاند از: ویلارد و جایزه های بولینگش، صید قزل آلا در آمریکا، در قند هندوانه، هیولاهای هاوکلاین، در رویای بابل، پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد، یک زن بدبخت و …
«با خود فکر کرد یعنی الان با کیه؟ و در چشمهایش اشکها داشتند مسابقه میدادند برای بیرون زدن و طوری جلوی یکدیگر در میآمدند، در حال سبقت از هم برای پایین ریختن بر گونه ها، انگار که در مسابقات المپیک گریه بودند با تصویری از مدالهای طلا جلوی چشم شان.»
«به خودش گفت، دفعهی بعد که عاشق بشم خیلی حواسام هست. قولی هم به خودش داده بود که تصمیم داشت پایبندش بماند: هیچ وقت با نویسندهی دیگری وارد رابطه نشود. مهم نیست که طرف چقدر جذاب، حساس، خلاق یا بامزه باشد. نویسنده جماعت ارزش رابطهای طولانی را ندارد. نویسندهها به لحاظ عاطفی خیلی هزینه بردارند و هزینهی نگه داریشان سنگین است. آنها مثل داشتن جاروبرقیاند که همیشه خراب است و فقط انیشتین میتواند درستش کند. زن میخواست نامزد بعدیاش جارودستی باشد.»
«وانگهی، این هم به هر حال مثل گفتن چیزی بود. او گاهی تعجب میکرد که مردم اصلاً چرا حرف میزنند. اگر مردم حرف نمیزدند، او هم مجبور نمیشد چیزی برای جواب دادن بهشان پیدا کند و دیگر مضطرب نمیشد. تئوری اش این بود: حرف زدن وقت تلف کردن است.»
بارش کلاه مکزیکی
انتشارات نیماژ
ریچارد براتیگان
فرید قدمی
بزرگسال
رقعی
1398
176
1
تک جلدی
9786003670754
ژاپن