نقد و بررسی
تصویر دوریان گری
تصویر دوریان گری یکی از مشهورترین و بزرگترین آثار اسکار وایلد است که برای اولینبار در سال 1890 در مجلهای آمریکایی و در سال 1891، به صورت کتاب چاپ شد. اسکار وایلد نویسنده و شاعر نامدار ایرلندی بود که جدای شعرها و داستانهایش، به عنوان نمایشنامهنویس نیز، در لندن شهرت بسیاری کسب کرده بود. از رمان حاضر نیز بارها اقتباسهای سینمایی صورت گرفته است؛ فیلمهایی هم نام در سالهای 2009 و 1945 و …
رمان تصویر دوریان گری دو بخش روایی و گفتوگویی دارد. در بخش روایی خود اسکار وایلد، به عنوان دانای کل، راوی است. در این بخش خواننده با گوشههای فعال و خاموش روان شخصیتهای اصلی کتاب و ترسها، غمها، شادیها، افسوسها و دغدغههایشان آشنا میشود.
نثر کتاب از حالاتی بسیار ساده و روان تا بسیار فلسفی و حتی پیچیده در تناوب است؛ زیرا که شخصیتهای اصلی این رمان، یعنی دوریان و لُرد هنری و بزیل، از اشراف و طبقهی تحصیل کردهی جامعه هستند. در بخش بعدی نیز، که عمدتا از گفتگوهای سه شخصیت اصلی تشکیل شده است، شاهد همین تناوب کلامی هستیم. در جایجای کتاب نیز بیان و ستایش زیبایی در محیط و اشیا، به خصوص قالیهای ایرانی، مورد توجه اسکار وایلد بوده است.
داستان کلی کتاب حول شخصیتی به نام دوریان گری ساخته شده است که جوانی بسیار زیبا و اشرافزاده است. بزیل به نقاشی از دوریان مشغول است که لرد هنری آنها را میبیند و پیششان رفته از دیدگاه بذتگرایانهاش نسبت به دنیا سخن میگوید. دوریان، تحت تاثیر حرفهای لرد هنری، عاشق دختری به نام سیبلوین میشود که بازیگر تئاترهای شکسپیر است.
دوریان با سیبلوین ازدواج میکند اما دوریان او را با رحمی تمام سیبلورین را به دلیل بازی ضعیف در نمایشی که لرد هنری و بزیل حضور داشتند، ترک میکند. دوریان بعدا متوجه میشود که آثار این بیرحمی بجای بازتاب درونی، بنابر فروش روحش به شیطان در ازای پیر نشدن، در تابلویی که از او کشیده شده است، نمایان میشود. از اینجا بود که دوریان در سراشیبی شهوتپرستی و لذتجویی مطلق میافتد، و پیری و همهی پلیدیهایش، به تابلو منتقل میشود؛ اما این پایان کار نخواهد بود…
از دیگر آثار اسکار وایلد که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به کتاب «سالومه» با ترجمهی عبدالله کوثری (نشر هرمس) و نمایشنامهی «شوهر دلخواه و زنی بیاهمیت» با ترجمهی پرویز مرزبان (نشر علمی و فرهنگی) اشاره کرد. ابوالحسن تهامی نیز ترجمهی نمایشنامه «هملت» از شکسپیر (نشر نگاه) و کتاب «جهان در 100 سال آینده» از جورج فریدمن (نشر فرزانروز) را در کارنامه دارد.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«آه، دریابید این جوانی رو تا جوانید. طلای روزهاتان رو هدر ندهید. گوش ندید به غمافزاها، نکوشید که شکست خوردههای بیامید رو امید زیست و پیروزی بدید. زندگیتان رو برای نادانها تباه نکنید، برای جماعت بیسر و پا. اینها مقاصد مهوعیاند، آرمانهای دروغین روزگار ما هستند.»
«فرزند عزیزم، کسانی که در زندگی فقط یک بار عاشق میشند آدمهایی سطحی هستند. چیزی رو که اونها اسمش رو میگذارند وفاداری، یا درست پیمانی، من اسمش رو میگذارم بیحالی و کمبود تخیل. وفاداری در زندگیِ احساسی همان معنایی رو داره که پایداری در زندگی عقلانی که این جز اعتراف به شکست چیزی نیست.»
«زندگی انسان کوتاهتر از آن است که اشتباهات دیگران را هم بر دوش کشد. هر کس زندگی خود را دارد و بهای زیستناش را میپردازد. فقط، جای افسوس در این است که انسان برای خطایی کوچک باید بارها و بارها خسارت بپردازد.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر