دریاچه شیشه ای
دریاچه شیشه ای در یک نگاه
:- ادبیات داستانی قرن 20ام ایرلند
- از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز
- رمانی اجتماعی با محوریت روابط خانوادگیِ آشفته
- دارای دیدگاهی فمنیستی
- مشهورترین و بهترین اثر نویسنده
دریاچه شیشه ای
«دریاچه شیشه ای» یک رمان خانوادگی و اجتماعی با محوریت زنان می باشد که مائیو بنچی، نویسنده و روزنامه نگار مشهور ایرلندی، آن را نگاشته است. این رمان که مشهور ترین، پرفروش ترین و مهم ترین کتاب بنچی است، برای نخستین بار در سال ۱۹۹۴ منتشر و روانه بازار شد.
استقبال از این کتاب در همان اولین سال انتشار به اندازه ای بالا بود که در همان سال، در سرتاسر اروپا، آمریکا و کانادا به شهرت گسترده ای دست یافت و عنوان پرفروش ترین کتاب سال، انگلیسی زبان نیویورک تایمز را از آن خود کرد. تا آنجا که در کمتر از دو سال، پانزده بار تجدید چاپ شد. این کتاب همچنین به عنوان پرفروش ترین کتاب ایرلندی تاکنون شناخته می شود.
یکی از اولین و بهترین ترجمه های موجود از این کتاب، توسط قدسی گلریز صورت گرفت و به صورت یک مجموعه سه جلدی، توسط نشر روزگار، منتشر شد. این مجموعه رمان در ایران نیز با محبوبیت بسیار بالایی مواجه گردید و به علت استقبال بی نظیر خوانندگان بارها و بارها تجدید چاپ شد؛ به طوری که در سال ۱۳۹۸ به چاپ شانزدهم نیز رسید و همچنان جزو رمان های خانوادگی پرخواننده به شمار می آید.
روایتِ دریاچه شیشه ای مربوط به مادری می باشد که در جستجوی عشق است. این داستان فاصله زمانی بیش از یک دهه را در بر می گیرد و ماجرایی دلخراش و تکان دهنده از زنی شجاع به نام «هلن مک ماهون» را روایت می کند که امنیت، شوهر و فرزندانش را، برای زندگی با مردی که ادعا دارد عاشق اش است، ترک می کند.
پس از مفقود شدن هلن، پلیس و همسایه ها با دیدن یک قایق بدون سرنشین در میان دریاچه کنار خانه اش، به این نتیجه می رسند که او به علت تصادف یا خودکشی در دریاچه غرق شده است. پس از این که هلن خانواده و فرزندان خود را در مسیر کامجویی خود قربانی می کند، به لندن رفته و هویت تازه ای برای خودش می سازد.
او در مسیر زندگی جدیدش با دشواری های بسیاری مواجه می شود. او خیلی دیر متوجه می شود که معشوق اش متعصب و خیانتکار است. با این حال می کوشد تا برای خودش و همچنین او زندگی تازه ای ایجاد کند. هلن که با دلتنگی بسیاری برای فرزندان اش دست به گریبان شده، تصمیم می گیرد با آن ها ارتباط برقرار کند. بنابراین با دخترش، در قالب دوست مادرشان، مکاتبه مخفیانه انجام می دهد. دختر خردسال او، «کیت»، نه تنها مادرش را از دست داده، بلکه مجبور است رازی را نیز از پدرش مخفی نگه دارد…
رمان دریاچه شیشه ای شامل مجموعه وسیعی از شخصیت ها، روابط و ماجرا های تودرتو است که گاهی داستان را به سادگی پیش می برد، و گاهی پیچیدگی رمان های جنایی را تداعی می کند. موضوع و درونمایه این رمان، اشتباهات انسان است و این واقعیت که گاهی انتخابات اشتباه ما می تواند، چندین زندگی را ویران کند.
این کتاب سراسر احساس است و هیجان؛ و ریتم مناسب اش، ذره ای خواننده را خسته یا دلزده نمی کند. بدون ذره ای اضافه گویی یا توصیفات ملال آور کلاسیک، این رمان طولانی به طرز شگفت انگیزی جذاب و گیرا از کار درآمده است. خانم بنچی این رمان را به سبک دیالوگ محور نگاشته است؛ به نوعی که مکالمات اغلب کوتاه بوده و گفتگو ها سریع پیش می روند. این رمان پر رمز و راز، سرشار از پیام های اخلاقی و اجتماعی است و نویسنده در هر صفحه درسی ارزشمند از زندگی را ارائه کرده است.
مائیو بنچی، نویسنده و روزنامه نگار ایرلندی، در سال ۱۹۴۰، در دوبلین به دنیا آمد. اولین رمان بنچی، با عنوان «شمع یک پنی روشن کن»، در سال ۱۹۸۲ منتشر شد. او در کارنامه نویسندگی اش بیش از بیست کتاب دارد که همه آنها پرفروش هستند. چندین مورد از کتاب های این نویسنده، از جمله کتاب «جاده تارا»، در سینما و تلویزیون مورد اقتباس قرار گرفته اند.
بنچی در طی فعالیت های خود جوایز و افتخارات بسیاری کسب کرد. از آن جمله، دریافت جایزه جی کاب و جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم پراگ را باید ذکر کرد. همچنین او جایزه یک عمر دستاورد در جوایز کتاب بریتانیا در سال ۱۹۹۹و جایزه PEN/AT Cross در سال ۲۰۰۷ را نیز، دریافت کرده است. از مهمترین کتاب های این نویسنده در ایران می توان به این عناوین اشاره کرد: «کافه کوانتین»، «آپارتمان پائولین» و «به یادم شمعی روشن کن».
ترجمه رمان دریاچه شیشه ای به دست قدسی گلریز صورت گرفته است که ترجمه رمان های «راش مسی» از مائیو بنچی و «خدای چیز های کوچک» از ارونداتی روی را نیز، در کارنامه دارد.
در بخش هایی از کتاب دریاچه شیشه ای میخوانیم:
به اعتقاد مردم لوف گلاس، اگر کسی شب عید «اگنس مقدس» هنگام غروب آفتاب به کنار دریاچه می رفت و به آن نگاه می کرد، می توانست آینده اش را در آن ببیند. کیت و کلایو هیچ وقت به این چیز ها فکر نمی کردند. آینده؟ آینده برای آن ها فردا بود، یا پس فردا. اما به هر حال دختران خل وضع و کسان دیگری که سن آن ها به حدود بیست می رسید، وقت غروب آفتاب به کنار دریاچه می رفتند و با هل دادن دیگران سعی می کردند از لابلای جمعیت به دریاچه برسند و آینده خود را در آن ببینند. گویی هر چیزی را می شد در آب دید، به غیر از انعکاس تصویر خودشان و دیگران را.
کیت چندین بار نامه را خواند. پیدا بود که لوئیس و لنا درگیری دارند. حتی امکان داشت کارشان به جدایی بکشد، به طلاق. هرچه باشد آنجا انگلستان بود و در انگلستان این جور چیز ها پیش می آمد. کیت آرزو می کرد شماره تلفن لنا را داشت و می توانست به او زنگ بزند و چیز امیدوار کننده ای بگوید. اما چی می توانست بگوید؟ کیت مک ماهون ۱۷ ساله، که دوره پایانی مدرسه را می گذراند چی می توانست بگوید؟ از مرد ها چیزی نمی دانست جز این که دوست نداشت فیلیپ اوبراین، نگاه خریدارانه به او بیاندازد. چطور می توانست به زنی چون لنا گری که اعتماد به نفس فراوانی داشت و یک موسسه عظیم را اداره می کرد، حرف امیدوار کننده بزند؟
به نظر امت فیلم «مرداب نیلگون» کمی آبکی و عاطفی بود اما پتسی هنلی خیلی از آن خوشش آمد. بعد از فیلم دخترک با هرهر و کرکر درباره فیلم حرف زد. بین صحبت هایش بیشتر از همه می گفت؛ می دانی یادم رفت چی میخواستم بگویم. شاید خجالت می کشید و برای همین زیاد حرف می زد. امت فکر می کرد چقدر سخت است که آدم چیزی بگوید اما منظورش چیز دیگری باشد. پتسی بلد نبود با دیگران ارتباط برقرار کند. اگر آنا جای او بود… اگر آنا به جای او بود، می توانستند یک بحث درست و حسابی در مورد فیلم بکند… آنا دختری بود روشن و با قوه تخیل بالا. فکر و به همه جا پرواز می کرد.
دریاچه شیشه ای
انتشارات روزگار
مائیو بنچی
قدسی گلریز
بزرگسال
درام, ماجراجویی
رئالیسم, فمینیسم
رقعی
سخت
1398
991
16
تک جلدی
9789646675230