روشنایی در اوت
روشنایی در اوت در یک نگاه
:- رمان آمریکایی جنوبی
- ادبیات نوگرا
- در سبک گوتیک آمریکای جنوبی
- در لیست صد کتاب برتر قرن بیستم
- الهام گرفته از واقعه تاریخی جداسازی نژادی در آمریکا
روشنایی در اوت
کتاب «روشنایی در اوت»، رمانی در قالب مکتب ادبی مدرنیسم (نوگرایانه) و نوشته ویلیام کاتبرت فاکنر، یکی از برجسته ترین نویسنده های اوایل قرن بیستم در آمریکا است. ویلیام فاکنر (۱۸۹۷ – ۱۹۶۲) نویسنده آمریکایی و برندۀ جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۹ بود. او آثار بسیاری از جمله داستان، داستان کوتاه، شعر، مقاله و رمان نوشته است.
او از سال ۱۹۱۹ شروع به انتشار کتاب هایش کرد اما دریافت جایزه نوبل او را به چهره ای جهانی تبدیل کرد. فاکنر عمده شهرت خود را مدیون سبک تجربی رمان هایش، روایت سیال ذهن و لحن خاص نوشتاری اش می باشد. رمان حاضر در سبک و سیاق جریان سیال ذهن روایت می شود؛ و در ژانر گوتیک آمریکای جنوبی نوشته شده است.
رمان روشنایی در اوت در فهرست مدرن لایبرری و در جایگاه پنجاه و چهارم از بین صد رمان برتر قرن بیستم جای دارد. علاوه بر این، مجله تایم نام این رمان را در میان صد رمان برتر انگلیسی زبان تایم از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ قرار داده است. این اثر هفتمین رمان فاکنر و یکی از موفق ترین کتاب های نویسنده بعد از «خشم و هیاهو»، «آبشالوم آبشالوم» و «گور به گور» است.
رمان روشنایی در اوت، در ابتدا به صورت یک داستان نوشته شده بود و «خانه تاریک» نام داشت. اما پس از اظهارات غیر معمول همسر فاکنر در مورد کیفیت نور در ماه اوت، او عنوان را تغییر داد و سرانجام در سال ۱۹۳۱ شکل رمان به آن بخشید. عنوان «روشنایی در اوت» اشاره به آتش سوزی خانه ای دارد که در مرکز داستان به آن اشاره می شود. زیرا کل رمان حول همین رویداد می چرخد؛ آتشی که تا کیلومتر ها در دوردست قابل مشاهده است و در ماه اوت اتفاق می افتد.
داستان این رمان در دوران بین دو جنگ جهانی اول و دوم رخ می دهد؛ زمانی که از نظر تاریخی، دوره جداسازی اقلیتی و نژادی در آمریکا بود. داستان ماجرای در هم تنیده زندگی سه انسان را روایت می کند. یک زن سفیدپوست باردار، یک مرد دورگه سیاهپوست و یک کشیش.
ماجرا زمانی شروع می شود که «لنا گرو»، به دنبال «لوکاس برچ»، پدر فرزند متولد نشده اش می گردد. لنا در آنجا به جای لوکاس برچ، «بایرون باچ» را می یابد، مردی سی ساله که در یک کارگاه نقشه برداری با دو مرد به نام های «جو براون» و «جو کریسمس» کار می کند. باچ در نگاه اول عاشق لنا می شود و تصمیم می گیرد به او کمک کند تا برچ را پیدا کند. او متوجه می شود که همکارش براون در واقع همسر گمشده لنا است.
شهر وقوع داستان، جفرسن، یکی از شهر های کوچک در منطقه یوناپاتاوفا است. این منطقه جغرافیایی که ساخته و پرداخته ذهن فاکنر می باشد، محل وقوع حوادث در اکثر کتاب های او از جمله رمان های آبشالوم آبشالوم و گور به گور نیز هست.
فاکنر در رمان روشنایی در اوت از یک سبک روایی نوگرایانه بهره برده است که بدون ساختار بوده و از داستان سرایی شفاهی نشأت می گیرد؛ و موضوعاتی نظیر نژاد، جنسیت، طبقه و مذهب را در آمریکای جنوبی واکاوی می کند. او در این رمان بر شخصیت های طرد شده و به حاشیه رانده شده جامعه تمرکز می کند؛ و سعی در به تصویر کشیدن چهره خشن تعصبات دارد.
فاکنر در کتاب روشنایی در اوت، نسبت به رمان های دیگرش، کمتر از تکنیک های مدرن روایت و جریان سیلان ذهن استفاده کرده است. استفاده از راوی دانای کل سوم شخص، در کنار روایت های درونی شخصیت ها، باعث شده این رمان از پیچیدگی کمتری برخوردار باشد؛ و به همین دلیل اغلب گفته می شود که اثر مناسبی برای شروع با فاکنر است.
توجه به موضوعات طبیعت گرایانه، موضوعات خشونت آمیز، حضور ارواح، و ارجاع به تاریخ اجداد، راز و رمز، و از همه مهم تر عدم دستیابی به هویت واقعی، از مهمترین ویژگی های یک رمان گوتیک آمریکای جنوبی هستند، که کتاب حاضر نمونه ای از آن است.
سبک ادبی فاکنر در کلیه آثارش، به تدریج از سبک رمانتیسم دوره ویکتوریایی قرن نوزدهم به سبک مدرنیسم تغییر کرد و «روشنایی در اوت» بیشتر بر سنت دومی استوار شد. در ابتدا منتقدان تکنیک های روایی فاکنر را نه به عنوان نوآوری، بلکه نوعی خطا در روایت می دانستند و به او پیشنهاد می کردند که از خشونت به تصویر کشیده شده در داستان هایش بکاهد. اما رفته رفته سبک او درک و بعنوان روش شخصی او شناخته شد.
از مهمترین آثار دیگر نویسنده می توان به رمان های «برخیز ای موسی» (۱۹۴۲)، «رکوئیم برای یک راهبه» (۱۹۵۱) و مجموعه داستان های کوتاه «یک گل سرخ برای امیلی» (۱۹۳۰) اشاره کرد.
ترجمه فارسی رمان «روشنایی در اوت» را آقای صالح حسینی به انجام رسانده است. از ترجمه های دیگر ایشان می توان «لرد جیم» اثر جوزف کنراد، «زیر کوه آتش فشان» اثر مالکولم لاوری، «مزرعۀ حیوانات» اثر جورج اورول و «آخرین وسوسۀ مسیح» اثر کازانتزاکیس را نام برد.
در بخش هایی از کتاب روشنایی در اوت می خوانیم:
کنار نور شمع، اين زن بیش از سی و چند ساله نمی نمود، زیر روشنایی لطيف فرو افتادن روی حضور لطيف در حلقه نباورنده زنی آماده خفتن. وقتی که کریسمس در روشنایی روز دیدش، می دانست که سی و پنج سال را شیرین دارد. بعد ها زن گفتش که چهل ساله است. کریسمس با خود اندیشید: «که از نحوۂ گفتنش یعنی چهل و یک یا چهل و پنج.» اما آن شب اول با بسیاری شب های از پی آمده نبود که به کریسمس گفت این قدر سن دارد.
کریسمس گفت: «درش را بگذار.» براون جنب نخورد و صدایش را بلند نکرد. با این حال درجا از خواندن باز ایستاد. دمی دیگر در درگاه ایستاد و شق و رق خودش را به آن تکیه داد. آنگاه در را رها کرد و کریسمس صدای سکندری خوردن او را به داخل اتاق شنید، لحظه ای بعد محکم به چیزی خورد. فاصله ای آکنده از نفس نفس زدن پر زحمت از پی آمد. آنگاه براون با صدای تراق بلندی بر زمین افتاد و خورد به تخت سفری که کریسمس روی آن دراز کشیده بود و اتاق را پر از صدای خرخنده بلند کرد.
جامه از بس وصله خورده بود که کمابیش قابل تمیز نبود. وصله های چرم مرد دوز و خام دستانه، وصله های خاکستری ائتلاف جنوب که حالا دیگر از باد و باران خوردگی به رنگ برگ قهوه ای درآمده بود، و یکی که نفسش را بند می آورد: به رنگ آبى بود، آبی تیره؛ آبی ایالات متحده. این پسر، این کودک به دنیا آمده به وقت خزان عمر پدر و مادرش، که اعضا و جوارحش مراقبت خستگی ناپذیر ساعت سوئیسی را طلب می کرد، به این وصله، به این لباس زبان بستۀ ناشناس نگاه که می کرد، نوعی خوف خاموش و ظفرمندی را تجربه می کرد که حالش را اندکی بد می کرد.
روشنایی در اوت
انتشارات نیلوفر
ویلیام فاکنر
صالح حسینی
بزرگسال
درام, گوتیک
مدرنیسم
رقعی
شومیز
1400
560
1
تک جلدی
9786226654999