نقد و بررسی
زوربای یونانی
زوربای یونانی معروفترین و بزرگترین رمان نیکوس کازانتزاکیس، نویسندهی مشهور و هنجارشکن یونانی است که در سال 1946 برای اولینبار منتشر شد. بسیاری کازانتزاکیس را غول ادبیات مدرن یونان میدانند. کازانتزاکیس در طول عمر خود 9 بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد و اما هیچوقت آن را نبرد. او در سال 1957، نوبل ادبیات را تنها با اختلاف 1 رای به آلبر کامو، نویسنده مشهور فرانسوی، باخت. کامو به همین مناسبت در مورد او چنین گفت: «او شایستهی دریافت افتخاری 100 برابر بیشتر از من را دارد.»
کازانتزاکیس بنا بر تاثیری که از فلسفهی هنری بِرگسن گرفته بود، در زندگی و نویسندگی سه اصل ادراک، تجربهی شخصی و تفکر منطقی بهره میجست؛ برای همین نیز، کازانتزاکیس در کنار نویسندگی به سفر نیز میپرداخت. او همچنین، از زیگموند فروید، نیچه، آئین بودا و نظام نظری کمونیستی بسیار تاثیر پذیرفته بود و همیشه به آنها و آثارشان اشاره میکرد.
خلاصه داستان کتاب زوربای یونانی
داستان کتاب با راویگری جوانی گمنام و متفکر شروع میشود که برای بازگشایی معدن زغالسنگی، راهی شهر کِرت میشود. راوی، که فردی کتابخوان و روشنفکر است، در جستجوی حقیقت و معنای زندگی است و در تلاش است تا با کار کردن یا خواندن کتاب به آنها برسد اما همینجاهاست که سر و کلهی الکسیس زوربا پیدا میشه!
راوی که در کافهای مشغول خواندن کتاب کمدی الهی دانته است، به ناگهان، متوجه فردی میشود. این شخص کسی نیست جز الکسیس زوربا؛ مردی چهارشانه و شصت ساله که ادعا میکند از آشپزی تا کار در معدن را بلد است و لقبهای بسیار مانند «پاروی نانوایی» دارد! راوی تصمیم به استخدام زوربا میگیرد و با او راهی شهر کِرت میشود.
در ادامه شاهد بسیاری از تکگوییها، شرح عقاید و تفکرات و تجربیات زوربا هستیم. زوربا فردی بسیار خاص و شوخ است. او در هر دوراهی عمرش، زندگی کردن را انتخاب کرده است و کسانی که در دریای منطق و علماندوزی و انزوا طلبی غرق شدهاند را، به ریشخند میگیرد. اگر شما هم مثل راوی حس میکنید از زندگی کردن غافل شدهاید یا آن را یادتان رفته است، زوربا بهترین شخص برای یادآوری چگونگی زندگی کردن به شماست.
عمدهی شهرت کازانتزاکیس، در برخی کشورهای غربی، به دلیل ساخت دو فیلم اقتباسی از روی دو رمانِ او، «زوربای یونانی» و «آخرین وسوسه مسیح»، است. هر دو فیلم نیز، برندهی جوایز سینمایی بسیاری شدهاند.
بهترین ترجمه کتاب زوربای یونانی
«مسیح باز مصلوب» و «آزادی یا مرگ» نام دو کتاب دیگر از نیکوس کازانتزاکیس است که توسط محمد قاضی ترجمه شده و انتشارات خوارزمی آنها را منتشر کرده است. این کتاب نیز توسط محمود مصاحب ترجمه و در نشر نگاه به چاپ رسیده است.
جملات زیبای کتاب زوربای یونانی
«پیله باز شد، پروانه به آهستگی از آن بیرون آمد. ولی هیچگاه وحشت خود را از اینکه بالهایش چین خورده و چروکیده شده است فراموش نمیکنم. پروانه بینوا با بدن لرزان خود میکوشید تا مگر بالهای خود را صاف کند. بار دیگر، روی آن خم شدم و کوشیدم تا مگر، با نفس گرم خود، منظور حشره را برآورم، ولی سعیام بیهوده بود؛ اصولاً هم کارم از ابتدا غلط بوده است. حشره میبایست سر فرصت و در موقع معین از محفظه خود خارج شود. در چنین صورتی صاف شدن بالهایش هم در برابر حرارت مطبوع و لطیف آفتاب به تدریج انجام میگرفت؛ ولی حالا دیگر خیلی دیر شده بود. نفس گرم من موجب شده بود که حشره زودتر از موقع ازپیله خارج شود ولی با بالهای تا خورده و چروکیده. ثانیهای چند نومیدانه، کوشید تا خود را به وضع طبیعی درآورد ولی همانجا، بر کف دستم، جان داد. همواره فکر میکنم آن جسد کوچک سنگینترین باری است که بر وجدان من سنگینی میکند.»
«راهب بزرگ شاگردان را گرد خود جمع کرده چنین میگوید: "وای برکسی که در اندرون خود چشمه خوشبختی نداشته باشد! وای برکسی که بخواهد رضایت خاطر دیگران را فراهم سازد! وای برکسی که تصورکند این زندگی وزندگی بعدی یکی نیستند!"»
«اشکال کار در این است که انسان هنگامی که خوشبخت است بدان وقوف ندارد. تنها پس از آنکه دوران خوشبختی سپری شد ناگاه ــ چهبسا، با حیرت و اعجاب ــ به واقعیت پی میبرد و متوجه میشود که تا چه حد خوشبخت بوده است.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر