نقد و بررسی
شعر زمان ما – شفیعی کدکنی
«شعر زمان ما» نام مجموعهای است که توسط انتشارات نگاه منتشر شده است. این مجموعه با هدف آشنایی خوانندگان، علاقهمندان و دانشجویان با فضای راستین شعر در عصر حاضر، تدوین و چاپ شده است. کتابهای این مجموعه، در اولین چاپشان، با فاصلهی کمی منتشر شدند و شامل 5 قسمت از شاعر بزرگی چون شامل و نیما یوشیج بودند.
متاسفانه به دلیل مرگ ناگهانی محمد حقوقی، اولین مولف این سری کتابها، چاپ این مجموعه تا زمانی که فیض شریفی آن را ادامه داد، به تعویق افتاد. به طور کلی کتابهای این مجموعه، در پنج کتاب اول، از سه بخش تشکیل شدهاند: 1- مقدمه (جوانب کار شاعر) 2-متن (موفق ترین اشعار شاعر) 3- مؤخره (شامل تفسیر و تحلیل اشعار مهم شاعر)
فیض شریفی، با تقریب خوبی، سبک نوشتاری محمد حقوقی را حفظ کرده است. او فقط تحلیلهای انتهایی اشعار شاعر را به قسمت مقدمه منتقل کرده و زندگینامهای مختصر از شاعر را نیز، ضمیمهی آن کرده است. در مقدمه به مسیر خاص هر شاعر، از آغاز ایام شاعری تا زمان حال، پرداخته میشود. این مقدمه، همهی مختصات و کیفیات شعر شاعر و همهی جوانب کار او را در بر خواهد داشت: زندگینامه شاعر، چگونگی سُرایش، زبانِ شعر، محتوا، دید و جهانبینی شاعر، تأثیرپذیریها و تأثیرگذاریهای شاعر، تحلیل حرفهای برخی از اشعار شاعر، فضای ویژهی شعرهای شاعر و به طور کلی، تمامی ضعفها و قدرتهای شاعر.
محمد رضا شفیعی کدکنی، که مجموعهی حاضر به آن اختصاص داده شده است، یکی از بزرگترین شاعران معاصر ایرانی است. کدکنی ابتدا به سرودن شعر به سبک قدیمی و سنتی مشغول بود اما تحت تأثیر آشنایی با نیما یوشیج، به شعر نیمایی روی آورد. او اکنون در دانشگاه تهران به سمت استادی منسوب است.
شعرهای گلچین شده در کتاب حاضر از مجموعه اشعار مختلف کدکنی انتخاب شدهاند، مانند: آیینهای برای صداها، شبخوانی، از زبان برگ، در کوچهباغهای نیشابور، مثل درخت در شب باران، از بودن و سرودن، بوی جوی مولیان، مرثیههای سرو کاشمر،در ستایش کبوترها و ستاره دنبالهدار.
کتابهای برای نشستن در کنار تو (نشر نگاه) و نمایشنامههای من و مامت (نشر سیب سرخ)، از جمله آثار فیض شریفی هستند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«غزلیّات شفیعی کدکنی از سلاسهی عشق است، عشق شاعرانه، همان عشقی که شاعر را به اوج قلهی عرفان میرساند. همان عشقی که در نظامی و مولانا و حافظ است. او حتی در شعرهای اجتماعیاش، این عشقِ پاک را از دست نداده است. او به سعدی هم نظر دارد، اما بیشتر به جنبههای موسیقیایی شعر سعدی دلبستگی دارد نه عشق زمینی سعدی.»
«موج موجِ خزر، از سوگ سیه پوشانند
بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموشانند
بنگر آن جامه کبودانِ افق، صبحدمان
روحِ باغاند کزین سیه پوشانند
چه بهاریست، خدا را! که درین دشتِ ملال
لالهها آینهی خون سیاووشانند
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز میِ جامی شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمهی نیمهشبِ مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
گرچه زین زهر سمومی که گذشت از سرِ باغ
سرخگلهای بهاری همه بیهوشانند
باز در مقدم خونین تو، ای روح بهار
بیشه در بیشه، درختان، همآغوشانند»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر