محشر صغرا
محشر صغرا در یک نگاه
:- ادبیات معاصر لهستان
- روایتی تاریخی- سیاسی از لهستان پس از جنگ جهانی دوم
- دیدگاهی انتقادی نسبت به نهضت کمونیست و حکومت شوروی
- تلفیق زندگی، خاطرات و افکار نویسنده با داستان
- از پرفروش ترین آثار ادبیاتِ سیاسی در ایران
محشر صغرا
محشر صغرا رمانی است سیاسی- تاریخی که توسط تادئوش کونویتسکی در سال 1983 به رشته ی تحریر درآمده است. کونویتسکی، نویسنده و کارگردان معروف لهستانی تبار، بیشتر شهرتش را مدیون نوشتن رمان محشر است. راوی این کتاب اول شخص و به صورت واضحی خود نویسنده در جایگاه راویت گری قرار دارد. کتاب حاضر یکی از بهترین کتابها در بررسی و نقدِ شرایط سیاسی و اجتماعی کشور لهستان پس از جنگ جهانی دوم است.
محوریت اصلی داستان حول راویِ اول شخص میگردد که به تحریک دو دوست خود، ریشارد و هوبرت، و اندیشه ی مرگ خواهیِ او به علت ناکامی و ناامیدی در زندگی و در شغل نویسندگی اش، به علت شرایط موجود و سرکوب رژیم، تصمیم به خودسوزی میگیرد. این خودسوزیِ نمادین قرار است نشانه ای برای اعتراض به حکومت و حزب باشد.
زمان داستان نیز یک شبانه روزی است که راوی طی حدود 300 صفحه در طی گردشی در شهر که همراه با اتفاقات گوناگون میشود، انجام دادن یا ندادن این کار را سبک سنگین میکند؛ اما آیا این کار را انجام میدهد؟ این سوالی است که تا به انتهای کتاب مخاطب باید به طرز نفس گیری منتظر آن باشد.
محشر صغرا را میتوان درامی انتقادی نسبت به سیاست و حکومت شوروری در نظر گرفت که همراه شده است با حمایتی همه جانبه از عدم انفعال افراد و دست به عمل زدن، روایتی از مقام و مسئولیت انسان در قبال کشور و ملیتش. از این رمان نمایشنامه ای به نام "روز رستاخیز: بازخوانی رمان محشر صغرا" توسط محمد چرمشیر و فرهاد مهندسپور در انتشارات نشر نو به چاپ رسیده است.
فروغ پوریاوری کتابهای دیگری با مضامین نزدیک به کتاب حاضر را در نشر ثالث ترجمه کرده است، مانند کتابِ قرن دیوانه ی من که روایتی است از دست و پنجه نرم کردن ایوان کلیما با شرایط استبدادی و سرکوبی کمونیستی.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«دلم میخواهد تمام دار و ندارم را بدهم تا آن راز را با تمام سادگی اش فقط یک نظر ببینم و بعد برای همیشه فراموشش کنم، اما روی هم رفته، هیچ چیز ندارم و همین است که مقدار زیادی هیچ خواهم داد.»
«تاریخ دارد به پایان میرسد، تاریخ از نزدیک نفرت انگیز، احمق و بیشعور است. فقط از دور دیدنش تراژیک، زیبا و باشکوه است.»
«در کشور من فقر وجود ندارد. تعدادِ انگشت شماری گوشه و کنار خیابان گدایی میکنند، اما فاقد اعتبار و قدرت درونی و حق اخلاقی ویژه ی گدایان حقیقی اند. در مملکت من هیچکس چوب کبریت را چهار قسمت نمیکند، هیچکس دانه های نمک را نمیشمرد، وانگهی، امروزِ روز چهار قسمت کردن چوب کبریت بی معنی است، چون همینطوری اش هم از هر سه تا چوب کبریت به ندرت یکی اش بگیرد.»
محشر صغرا
انتشارات ثالث
تادئوش کونویتسکی
فروغ پوریاوری
بزرگسال
رقعی
1399
332
1
تک جلدی
9786004055536
لهستان