پستچی
پستچی در یک نگاه
:- ادبیات داستانی معاصر ایران
- رمانی عاشقانه بر اساس اتفاقات واقعی
- روایتی از عشقی جان سوز، جوان و در عین حال پیچیده
- از یکی از پرکارترین و مشهورترین نویسندگان زن ایرانی
پستچی
کتاب «پستچی» یک داستان بلند در ژانر عاشقانه به قلم نویسنده و منتقد ادبی برجسته ایرانی خانم چیستا یثربی است که برای اولین بار در سال ۱۳۹۴ چاپ و منتشر شد. خانم يثربی در ابتدا می خواست تنها یک داستان کوتاه عاشقانه بر اساس زندگی واقعی خودش بنویسد؛ بنابراین شروع به انتشار این داستان به صورت پاورقی در صفحۀ اينستاگرام شخصی خود کرد.
این کار باعث جذب تعداد بسیار زیادی دنبال کننده صفحه شد و سپس توجه به قصه منتشر شده به سرعت افزايش یافت. به همین دلیل خانم یثربی تصمیم گرفت داستان را به صورت دنباله دار و بلند تر ادامه داده و آن را به صورت سریالی در کانال تلگرامی خود نیز منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد.
در پی استقبال بی نظير از این پاورقی ها، نویسنده خيلي زود داستان خود را به صورت یک کتاب تدوین نموده و نشر قطره اقدام به چاپ آن کرد. موج استقبال از کتاب پستچی به اندازه ای بالا بود که نسخه های ابتدایی منتشر شده بلافاصله به فروش رفت و پس از آن بارها و بارها تجدید چاپ شد. تا آن جا که در سال ۱۴۰۰ به چاپ نوزدهم نیز رسید و همچنان جزو آثار محبوب عاشقانه ایرانی به شمار می رود.
داستان کتاب پستچی، بر گرفته از بخشی از زندگی شخصی نویسنده کتاب، خانم چیستا یثربی است که در آن، ماجرای اولین تپش های عاشقانه قلب او را می توان خواند. ماجرای این کتاب از آن جایی شروع می شود که چیستای چهارده ساله، برای گرفتن نامه ای درب منزل را باز می کند و با دیدن پستچی جوان محله، «علی»، با اولین نگاه دل باخته و عاشق او می شود.
چیستا برای اینکه این دیدار های کوتاه ادامه پیدا کند، هر روز برای خودش نامه می نویسد و به آدرس خانه خودشان پست می کند. این عشق از نظر دختر به نظر یکطرفه می آمد تا روزی که پستچی جوان، بخاطر چیستا با مرد همسایه گلاویز می گردد و در آن زمان دختر متوجه علاقه متقابل علی می شود. پستچی جوان به علت همین درگیری از اداره اخراج شده و جای او را یک پستچی پیر می گیرد؛ و آن دو دیگر موفق به دیدار نمی شوند…
تا اینکه چهار سال بعد به طور تصادفی دوباره یکدیگر را می بینند. علی که حالا مرد بزرگی شده و همه اطرافیان اش او را حاج علی صدا می کنند، برای چیستا ماجرای غیبت و گرفتاری های این چند ساله خود را تعریف می کند. او از جنگ، شهادت نزدیک ترین دوستش و ماجرای مجروح شدن خودش در جنگ برای چیستا حرف می زند. یک روز علی می گوید که برای انجام ماموریت مهمی مجبور است به خارج از کشور برود. او از دختر می خواهد که منتظرش بماند؛ اما این تازه شروعی بر چرخش اصلیِ داستان است…
خانم یثربی در کتاب پستچی با لحنی صادقانه و صمیمی دست به نگارش شخصی ترین و جزیی ترین اتفاقات زندگی اش طی برهه ای خاص زده، و داستانی خلق کرده است که در برانگیختن احساسات چیزی کم از بزرگ ترین داستان های عاشقانه جهان ندارد. او در این کتاب، داستان دلدادگی خودش در سن چهارده سالگی، زمانی که نوجوانی بیش نبود، را تا زمانی که در میانسالی به وصال می رسد، برای خوانندگان اش بازگو کرده است.
داستان پرحادثه در عین داشتن تعداد محدود شخصیت ها و ریتم بسیار سریع وقوع حوادث در آن، مانع از آن می شود که خواننده حتی لحظه ای بخواهد کتاب را زمین بگذارد. عاشقانه های کتاب پستچی بسیار به زندگی مردم شباهت دارد، به همین دلیل احساس همدلی مخاطبان را برمی انگیزد و عواطف شان را، حتی مدت ها پس از پایان کتاب، تحت تاثیر قرار می دهد.
در پس داستان عاشقانه و شور انگیز این کتاب، نویسنده از جنگ و تاثیرات ویرانگر آن نیز سخن گفته است. او با توصیف اوضاع زندگی افراد درگیر جنگ، رزمندگان و خانواده های آن ها، و حتی با گریز زدن به جنگ صربستان با مسلمانان بوسنی، از تلخی و سیاهی جنگ سخن گفته و آن را محکوم کرده است.
چیستا یثربی، متولد سال ۱۳۴۷ در کشور آلمان، نمایشنامه نویس، منتقد، مترجم، مدرس دانشگاه، شاعر، ناشر و نویسنده تاتر و سینما می باشد. او مدرک فوق لیسانس و لیسانس روانشناسی خود را از دانشگاه الزهرا دریافت کرد و موفق به کسب مدرک دکترای روانشناسی تربیتی از کانادا شد. یثربی فعالیت حرفه ای خود در تاتر را از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد.
از فیلمنامه های تألیفی این نویسنده می توان فیلمنامه فیلم «دعوت» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و «عکس دسته جمعی با خانم بزرگ» به کارگردانی سیما تیرانداز را نام برد. خانم یثربی علاوه بر نویسندگی، حدود ۱۵ نمایشنامه را نیز روی صحنه کارگردانی کرده است که از مهم ترین آن ها می توان «زنی که تابستان گذشته رسید»، «سرخ سوزان»، «بانو و مرد مرده »، «دخترک شب طولانی و راحیل»، «زندگی شاید»، «عاشقانه تا ۸ بشمار»، «برخورد نزدیک از نوع آخر»، «هتل عروس»، «چشم هایش می خندد»، «محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه»، «آخرین پری کوچک دریایی»، «دو مرد و دو زن در آکواریوم و شعبده و طلسم»، «زنان مهتابی، مرد آفتابی» و «دو مرغ آخر عشق» را نام برد.
«چهارده ساله بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی آب شد و ریخت روی زمین! انگار انسان نبود، فرشته بود، قاصد و پیک الهی بود. شاید هجده، نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست! تمام خرجی هفتگی ام برای نامه ها می رفت که فقط او بیاید ک زنگ بزند، امضا بخواهد ک من یک لحظه نگاهش کنم…»
«من دیگر آن دختر هجده ساله نبودم که زود گریه ام بگیرد. علی هم مردی سی و یک ساله ای بود که از سخت ترین میدان های جنگ برگشته بود. ریحانه هرچه داد می زد، بدتر می شد. ما خونسرد بودیم. من، پدر، علی و حتی مادر. با خودم گفتم یا همه چیز یا هیچ چیز. پدرم آن قدر به من یقین داشت که می دانست اگر تا صبح هم بالای سر علی می نشستم هیچ اتفاقی نمی افتاد. اما ته دلش مطمئن بودم آرزو داشت که علی هرچه زودتر از زندگی من بیرون برود… دیگر خسته شده بود. انگار حس کرده بود این وصالی نیست که هر کسی تحمل فراق طولانی اش را داشته باشد. شهود پدرانه اش به او می گفت زندگی من نه در کنار یک مرد جنگ، بلکه در کنار مردی از جنس خانواده خودمان رقم می خورد.»
«سلام عزیز جان. نمی دانم هنوز حق دارم چیستای من صدایت کنم یا نه… فقط می خواستم مرا ببخشی و حلالم کنی… به خاطر همه چیز. به خاطر نیمکتی که در آن پارک قدیمی روی آن می نشستیم. به خاطر چتر سیاه پدرم که زیر آن راه می رفتیم و گاهی شانه های مان به هم می خورد. به خاطر مردمی که تو را خواهند آزرد و من کنارت نیستم تا ادب شان کنم. به خاطر دختر یا پسری که هرگز فرزند ما نشد تا من و تو را پدر و مادر صدا کند. به خاطر آن همه نامه که برای خودت نوشتی تا مرا هر روز ببینی.»
پستچی
انتشارات قطره
چیستا یثربی
بزرگسال
رمانتیک (عاشقانه)
رئالیسم
رقعی
شومیز
1400
120
19
تک جلدی
9786001198717