نقد و بررسی
پنجاه چیزی که تقصیر من نیست
کتاب «پنجاه چیزی که تقصیر من نیست» با عنوان فرعی «دلنوشته ای از سال های بزرگسالی»، یک اثر غیر داستانی زیر مجموعه ادبیات بزرگسالان، در قالب خاطره نویسی می باشد که خانم کتی گایزوایت، کارتونیست و کاریکاتوریست معروف آمریکایی آن را به رشته تحریر درآورده است. کتی گازوایت این کتاب را در سال ۲۰۱۹، در حالی که حدود دو دهه از بازنشستگی او در شغل نویسندگی کمیک استریپ های معروف و بسیار موفق می گذشت، نوشت.
گازوایت بیش از بیست کتاب کمیک نوشته است و این کتاب، متفاوت ترین، جدید ترین و آخرین اثر چاپ شده از او تا به امروز به شمار می رود. کتاب «پنجاه چیزی که تقصیر من نیست» بلافاصله پس از انتشار با استقبال پرشور علاقمندان کتاب های خانم گازوایت روبرو شد و نظر مثبت منتقدان و خوانندگان را جلب کرد. ترجمه فارسی این کتاب به دست خانم سونیا سینگ صورت گرفته و نشر مجید آن را منتشر کرده است.
کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست، یکی از آثار قابل توجه در حوزه زنان و با محوریت بررسی مشکلات آن ها به شمار می رود. این کتاب مجموعه ای از خاطرات خانم کتی گیزوایت است که عمدتا از وقایع زمان ازدواج نویسنده تا رسیدن او به سال های میانسالی عمرش نشات می گیرند. این کتاب شامل یک مقدمه و ۴۸ خاطره یا دلنوشته است که مانند هر خاطره ای، از مجموعه ای از داستان ها تشکیل شده اند.
در این مجموعه، گایزوایت نگاه طنز و منحصر به فرد خود را به زندگی معمول خود معطوف کرده است و به موضوعاتی از مسائل روزمره زندگی نظیر مراقبت از والدین پیرش، تلاش برای مراقبه و عمیق تر شدن زندگی خودش، تلاش برای یافتن هدفی پس از بازنشستگی، و ارائه تعاریف شخصی از فمینیسم می پردازد. اصولا رویداد ها و روابط خانوادگی بخش قابل توجهی از این نوشتار را تشکیل می دهند. به عنوان نمونه، او درباره چالش هایش در تربیت دختر نوجوان اش با خواننده بسیار درد دل کرده است.
گازوایت داستان میهمانی را تعریف می کند که با صمیمیت شروع شد، اما پس از اینکه بحث های انتقادی در مورد دختر نوجوانش در گرفت، و باعث آزار و ناراحتی دخترش شد، تبدیل به فاجعه شد. همچنین او در این کتاب در مورد مسایل مشترک بین زنان که باعث ایجاد ناامنی عاطفی و روانی آن ها می شود، نظیر قضاوت جامعه و اطرافیان نزدیک در مورد تحصیلات، روابط عاشقانه، شغل، ظاهر و اندام، سخن می گوید. او در این کتاب به نمایندگی از طرف زنانی که قادر به بیان دغدغه هایشان نیستند، حرف می زند و درد آن ها را بازگو می کند.
مانند هر مجموعه دیگری، کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست، شامل نوشته هایی است که برخی از آن ها بسیار کوتاه و برخی بیش از حد طولانی هستند. برخی به نوعی از طنز خاص گازوایت آراسته شده اند و برخی آنقدر تند و تیز یا غم انگیز هستند که می توانند اشک را به چشمان خواننده بیاورند؛ و برخی نیز به طرز شگفت انگیزی مخاطب را به فکر فرو می برند.
ستون مرکزی این کتاب و منشا تمام خاطرات شامل مسائل سه فرد، به نمایندگیِ سه فرد، از خانواده گازوایت است: کتی میانسال، دختر نوزده ساله او و والدین نود ساله اش. خانم نویسنده در این کتاب با شوخ طبعی به مسائل خاص زنان از هر سنی پرداخته است، و سعی دارد مانند یک دوست صمیمی، به آن ها احساس همدلی و مراقبت بدهد تا خاطر نشان کند که در این دنیا تنها نیستند. او با انتخاب نوع روایت خاطره گویی و برون ریزی شخصی ترین عواطف خود نزد مخاطب، توانسته است ارتباطی بسیار نزدیک با او برقرار کند و دوستی عمیقی را شکل دهد. او آسیب پذیر ترین بخش ها و عمیق ترین تجربیات زندگی را بازگو کرده است تا توجه دیگران را به این مسایل جلب کند، بلکه بتواند گامی در جهت رفع آن ها بردارد.
کتی لی گایزوایت دارای هفت مدرک افتخاری است؛ از جمله دریافت جایزه امی برای برنامه انیمیشن برجسته در سال ۱۹۸۷، که برای برنامه ویژه تلویزیونی که از شبکه CBS پخش شد. مجموعه کتاب های کمیک استریپ او حدود بیست جلد هستند که حدود سی و چهار سال به صورت مدام منتشر شدند و از معروف ترین کتاب های کمیک می باشند. همچنین این کمیک ها در حدود ۱۴۰۰ روزنامه نیز منتشر می شدند و دنبال کنندگان بیشماری داشتند.
مترجم کتاب «پنجاه چیزی که تقصیر من نیست»، خانم سونیا سینگ، ترجمه کتاب های «کیمیاگر» اثر پائولو کوئیلو، «سه دختر حوا» اثر الیف شافاک، «دختری که رهایش کردی» اثر جوجو مویز و «شیرفروش» اثر آنا برنز را نیز در کارنامه حرفه ای خود دارد.
در بخش هایی از کتاب «پنجاه چیزی که تقصیر من نیست» می خوانیم:
تقصیر من نیست که در کیف پولم تنها یک کارت اعتباری و ده ها کارت عضویت فروشگاه های مختلف دارم که اگر روزی بتوانم یکی از آن ها را پیدا کنم می توانم از فروشگاه موقع خرید تخفیف بگیرم. تقصیر من نیست مجبورم این کارت های عضویت را با خودم حمل کنم چون شماره تلفنم را موقع خرید وارد سیستم نکرده اند. تقصیر من نیست که وقتی سعی کردم تلفنم را موقع خرید ثبت کنم به من گفته شد قبلاً با این تلفن ثبت نام کرده ام و من گذرواژه را به یاد نمی آوردم چون از ترس دزدان هویت آن را یادداشت نکرده بودم. تقصیر من نبود که رمز را تغییر نداده بودم چون در این صورت باید ایمیلم را چک می کردم تا رمز جدید را وارد کنم و در آن صورت چشم به آن عدد کوچک بالای سمت راست می افتاد که میگفت ۷۰۳۸ ایمیل چک نکرده دارم.
او هاله متواضع و خونسرد به کسی را داشت که به خیریه محله رفته و هشت کیسه پر از زندگی خودش را بخشیده است؛ آن درخشش پرطراوت کسی که تصمیم تازه ای گرفته است. باید به حسم اعتماد می کردم و یواشکی قبل از اینکه دوستانم من را در لابی رستوران منتظر ببینند از در پشتی رستوران بیرون می رفتم. باید از پارکینگ رستوران زنگ می زدم و میگفتم در ترافیک گیر کرده ام و قرار نهایی را برای وقت دیگری می گذاشتم… خیلی دیر شده است. او را در آغوش گرفته ام و سلام می کنم. همزمان می گوییم: سلام چقدر خوشگل شدی!
یازده سال، این مدت زمانی است که با دامنی در صندوق عقب ماشین رانندگی کرده ام تا بلوزی مناسب آن پیدا کنم. سال ها پیش که آن را خریدم فروشنده گفت: «به همه چی میخوره! این دامن به هر لباسی میاد!» به همه چیز می آید، منتها آن چیز ها هنوز به وجود نیامده اند. این را می دانم چون همه چیز را امتحان کرده ام. گرمکن ها یا زیادی بلند، یا زیادی کوتاهند، یا زیادی پف پفی هستند، یا زیادی گشاد هستند. بلوز ها یا زیادی برش دار هستند، یا زیادی غیررسمی هستند، یا زیادی زرق و برق دارند. ژاکت ها هم زیادی ژاکتی هستند. رنگ های ملایم و دوست داشتنی طرح های زیبای دامن به هیچ چیز نمی خورند. این دامن چیزی حدود ۵۰۰ هزار مایل را پیموده است… در صندوق عقب ماشین… در مراکز خرید… در هواپیما. با من مسافرت های زیادی کرده، حتی یک بار به پاریس رفته است. در آن سفر یک هشتم فضای ارزشمند چمدانم را اشغال کرد به این امید که در کشور فرانسه چیزی را که در مراکز خرید نه ایالت آمریکا پیدا نکرد آن جا بیابد.
مفید بود؟
0
0
بیشتر
کمتر