نقد و بررسی
پوست
«پوست» یکی از برجستهترین آثار ادبیات در دو قرن اخیر اروپاست؛ یکی از ماندگارترین و پرخوانندهترین، معروفترین و ملعونترین، زیباترین و دهشتناکترینِ رمانها. رمان «پوست» شاهکاری از کوریتزیو مالاپارته، نویسنده و فیلمساز معروف ایتالیایی، است که برای اولین بار در سال 1949 منتشر شد.
مالاپارته یکی از جنجالیترین نویسندگان ایتالیایی در دورهی جنگ جهانی دوم بود که ابتدا، از فاشیسم حمایت کرد اما رفتهرفته از جبههی ایتالیای فاشیستی فاصله گرفت و ضد نازیها نیز مطالبی نوشت که موجب تبعید و زندانی شدنش شد. همچنین، رمان حاضر نامزد دریافت جایزهی معتبر استرگا نیز شده است.
خلاصه کتاب پوست
روایت کتاب در طول مدت جنگ جهانی دوم جریان دارد؛ زمانی که نیروهای متفقین به ایتالیایی فاشیستی حمله کرده است. راوی، خود نویسنده، به عنوان افسری در خدمت نیروهای ضدفاشیستی است و در شهر ناپل و روی ویرانههای جنگ، به روایت قصهاش میپردازد. هر فصل داستان روایتی کوتاه و بسیار هولناک در عینحال هجوآمیز از جنگ را برای خواننده نقل میکند.
نویسنده در اول رمان جنگ را شبیه طاعونی دانسته است و در ادامه، بسیاری از فجایع انسانی و اخلاقی جنگ مورد نیشخند و انتقاد قرار میگیرد؛ از انسانهایی که برای بدست آوردن توجه نیروهای آمریکایی دست به هرکار پستی میزنند تا زنانی که بچههای خود را میفروشند. دو افسر دیگر این داستان، جک همیلتون و جیمی رن، نیز از شخصیتهای کلیدی داستان و نمایندهی نیروهای آمریکایی در ایتالیا هستند؛ آمریکایی که به تعریف نویسنده باعث خشکاندن ایتالیا پس از جنگ شد.
آثار مالاپارته تراژیک است و تلخ. در همهی آثار او ردپای تاریخ جنگهای جهانی و تجربیات هولناک نویسنده کاملا مشهود است اما شیوهی برخورد این نویسنده با این فجایع انسانی عادی نیست. او بجای روایت پرسروصدا و ناراحتکنندهی جنگ، به طنز سیاه، نیشخندگونه و حتی اذیت کنندهای پناه میبرد که نمونهاش را در کمتر داستانی میتوان مشاهده کرد. مالاپارته در این رمان و همچنین دیگر آثارش، به تابوشکنی و سنگسار کردن تمامی چارچوبهای نادرست اخلاقی و فکری، میپردازد.
در ایران، رمان معروف دیگری نیز از مالاپارته به نام «قربانی» با ترجمهی محمد قاضی (نشر ماهی)، چاپ شده است. قلی خیاط ترجمهی آثاری مانند «چنین میگفت زرتشت» از نیچه و «تریستانو میمیرد» از آنتونیو تابوکی را نیز در کارنامه دارد که هر دو اثر توسط نشر نگاه منتشر شده است.
جملاتی زیبا از کتاب پوست
«و جنگ برای زیستن، چیزی ست بسیار ننگین و خوفآور. جنگی نیست برای انسانیت و شرف، جنگی ست علیه گرسنگی، برای تکه ای نان شکم، برای کمی هیزم و آتش، ژنده پارچه ای برای پوشاندن فرزند، و کاهی برای خوابیدن. جنگی ست برای نجات «پوست». وقتی انسان برای زندگی کردن میجنگد، برایش هر چیزی، حتی یک ظرف خالی، یک ته سیگار، یک پوست پرتقال، یک تکه نان خشک یا یک استخوان بی گوشت در زباله دانی مقام و ارزش حیاتی مییابد. برای هر گونه پستی، برای هر جنایت و رسوایی، همه حاضر و آماده اند. برای لقمه ای نان هر یک از ما حاضر است زن و دختر بفروشد، مادر بفروشد، دوست و برادر بفروشد، تن خود را به مرد دیگری بفروشد. برای دریوزگی لقمه ای نان، هر کسی قادر است زانو بزند، چهار دست و پا راه رود، کفش هر کس و ناکسی را بلیسد، با لبخند تف دهان دیگران را از گونه هایش پاک کند؛ و لبخندش در این لحظه حقیر است، نرم و پر از امید همچو نگاه یک حیوان گرسنه.»
«بالاخره می فهمیدم که چرا بوی مرگ همچو صدایی ست که آواز می خواند، صدایی که فرا می خواند. می فهمیدم چرا این همه مرده ها ما را صدا می زدند. آنها چیزی از ما می خواستند. چیزی که فقط ما می توانستیم به آنها بدهیم. این چیز، ترحم و دل سوزی نبود، چیز دیگری بود. چیزی عمیق تر و مرموزتر از آن. نه صلح و آرامش گور بود نه یاد و خاطره و عفو و محبت. چیز دیگری بود… چیزی آمده از دورترها؛ دورتر از انسان، دورتر از زندگی.»
«می دانستم که آنجا جلوی ما، در چند قدمی، پای دیوار کلیسای یهودیان، بازار فروش بچه ها بود: روز و ساعت بچه های هشت _ ده ساله نشسته بر پای دیوار، نیمه برهنه، و سربازهای مراکشی که به دقت وارسی شان کرده و سر نرخ این برده های کوچک با زن های وحشتناک لاغر و پوسیده که صورت دندان ریخته شان زیر قشری از سرخاب پنهان میشد، چانه می زدند.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر