پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت در یک نگاه
:- اثری از «کاترینا سوندبرگ» برندهی جایزهی ادبی وایدینگ
- ترجمه شده به بیش از بیست زبان دنیا
- ماجراجویی پیرزنی هفتاد و نهساله و دوستانش
پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
«مارتا اندرسون» پیرزنی اهل استکهلم است. او همراه با چند تن از دوستانش که اواخر پنجاه سالگی عهد بسته بودند با هم پیر شوند، در آسایشگاه سالمندان زندگی میکند اما رویاها و خیالات «مارتا» محدود به آسایشگاه نبود. او هیجان و کنجکاوی بسیاری را طالب بود که در آن جا نمییافت. مارتای هفتاد و نهساله تصمیم گرفت علیه این رخوت و تکرار دوران سالمندی و آسایشگاه، انقلاب کند. پس همراه گروهش تقشهی سرقت از یک بانک را برنامه ریزی کرد و داستان از این جا آغاز میشود.
در روزگاری که اکثریت قهرمانهای کتابها و فیلمها افرادی ایده آل و جوان هستند، جسارت «کاترینا سوندبرگ» نویسنده کتاب، برای انتخاب یک زن سالمند به عنوان نقش اصلی و قهرمان کتابش انتخابی جسورانه بود. گویی نظریهی رهایی از قید در دورهی سالمندی که دوری سالمند از جامعه و جامعه از سالمند را باور دارد، این روزها چندان کاربردی نیست. افراد سالمند هم رویاها و فانتزیهایی دارند که اگر جامعه به رسمیت بشناسد، میتوانند در جهت تحقق آنها گام بردارند.
مسائل و مشکلات سالمندان و از همه مهمتر به رسمیت شناخته نشدن آنها در دورهی پیری، قابل توجه و قابل بحث است. محتوای اصلی کتاب بسیار جدی ست اما «کاترینا اینگلمن سوندبرگ» موضوع را با طنازی نوشته و خنده را چاشنی کتاب کرده است. به این طریق مخاطب، یک کتاب هیجانانگیز شاد را میخواند تا شاید بتواند باور کند که در پیری هم میتوان رویاها را دنبال کرد، نه به شکل دزدی از بانک، اما میتوان. و این دوره از تحول انسان، سراسر اندوه و انزوا و پایان تمام دنیا نیست.
کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت را کیهان بهمنی ترجمه شده و در نشر آموت به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«مارتا خمیازهای کشید و به ظرفشویی تکیه داد. حالا تقریباً همه چیز افتضاح شده بود و مارتا اکثر اوقات مجبور میشد به عالم خواب و رویا پناه ببرد و همین چند لحظه پیش از چه رویای شیرینی بیدار شده بود … انگار واقعاً به یک بانک واقعی رفته بود. انگار ضمیر ناخودآگاهش به کار افتاده بود و سعی کرده بود چیزی را به مارتا بگوید. مارتا در دوران مدرسه همیشه در برابر مسائلی که به نظرش بیعدالتی بودند، اعتراض میکرد. حتی در دوران کاریاش به عنوان معلم هم همواره جلوی قوانین نامعقول و نوآوریهای مسخره میایستاد. اما عجیب بود که حالا در خانهی سالمندان با همان مسائل کنار آمده بود. چرا مارتا تا این حد منفعل و بیخیال شده بود؟ مردمی که از حاکمان سرزمینشان دل خوشی ندارند، انقلاب میکنند. خب آنها هم میتوانستند در آسایشگاه انقلاب کنند، البته در صورتی که مارتا میتوانست حمایت دوستانش را به دست آورد. اما سرقت بانک؟ ممکن بود این کار کمی تندروی باشد، درسته؟ مارتا به حالت عصبی پوزخندی زد چون این فکر کمی ترسناک بود. رویاهای مارتا همیشه به واقعیت میپیوستند.»
«بعد از رفتن دوستان، مارتا در حالی که با خوشحالی زیرلب آواز میخواند، بطری نوشیدنی را ته کمدش مخفی کرد. انگار رویای سرقت بانک به او انرژی تازهای بخشیده بود. با خود اندیشید هیچ چیز غیرممکن نیست، اما برای موفقیت در راه ایجاد تغییر، آدم باید به روشهای پیشنهادی دیگران هم فکر کند. و حالا خودش هم قصد داشت همین کار را بکند. این طوری دوستانش فکر میکردند خودشان این تصمیم را گرفتند.»
«شن کش دلداریاش داده و گفته بود: هیچی عزیزم. زندگی واقعی هم همین طوره. کسایی که هیچی نمیدونن برای اونهایی که خیلی میدونن تصمیم گیری میکنن.»
پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
انتشارات آموت
کترینا اینگلمن سوندبرگ
کیهان بهمنی
بزرگسال
رقعی
1399
480
12
تک جلدی
9786003840249
سوئد