نقد و بررسی
کتاب دلواپسی
کتاب دلواپسی در واقع متشکل از 520 قطعهی ادبی است که فرناندو پسوا، شاعر و نویسندهی بزرگ پرتغالی، در بازهی سالهای 1913 تا 1934 نوشته است. این رمان تنها پس از گذشت 47 سال از مرگ نویسنده، در سال 1982، برای اولینبار منتشر شده است. پسوا به دلیل کار روی اثر رازگونهی «سفیر» کار روی کتاب دلواپسی را به زمان دیگر موکول کرد اما عمرش برای تکمیل و انتشار آن کفاف نداد.
بسیاری این کتاب را «خودزندگینامهی عاری از حقیقت» نویسنده میدانند. پسوا در نویسندگی، به خصوص در مورد رابطهی هنر با انسان و ادبیات، تحت تاثیر تفکرات افراد بزرگی همچون فردریش نیچه، آرتور شوپنهاور، توماس مان و … بود. او نیز هنر را تنها را راه رهایی از پوچیِ زندگی میدانست و قسمت اول کتابش نیز بسیار شاعرانه، هنری و نمادین است. پسوا رفتهرفته از سبک سمبولیسم (نمادگرایی) فاصله گرفته و به واقعگرایی و تفکرات اگزیستانسیالیسم روی میآورد.
در سراسر آثار پسوا میتوان تاملاتی را در باب مرگ، معنا و مفهوم زندگی، پوچی، اخلاق، چگونه زیستن و دردِ هستی، مشاهده کرد. در این کتاب که از قطعاتی فلسفی و بدون خط داستانی خاصی تشکیل شده است، شاهد بازنمایی تفکرات درونی نویسنده و ترکیب آنها با زندگی شخصیت اصلی کتاب (که میتوان او را خود نویسنده در نظر گرفت)، هستیم. در جایجای کتاب خواننده میتواند با متن همذات پنداری کند زیرا، بسیاری از مقولاتی که پسوا به آنها پرداخته است، دغدغهی ذهنی بسیاری از انسانهاست.
کتاب دلواپسی در واقع بر اساس تفکرات درونی و تجربیات زندگی کمک حسابداری به نام برناردو سوارز (خود نویسنده) نوشته شده است. فضای زندگی و روایت داستان زندگی سوارز بسیار تاریک و سنگین است. او ابتدا به منشا حیات و دلیل زندگی انسان شک میبرد و در تلاش است پاسخی برای این شبهات بدست بیاورد اما در نهایت نیز هنر ادبی را، به عنوان بهترین پاسخ برای پوچی زندگی برمیگزیند.
روایت زندگی سوارز در لابهلای قطعات مختلف کتاب به صورت پراکندهای، پخش شده است و خواننده تنها با به انتها رساندن کتاب و تامل در آن، میتواند پرده از حرفهای نمادین، پراکنده و فلسفی پسوا و چگونگیِ زندگی برناردو سوارز بردارد. کتاب کمی بزرگتر از تمام جهان با ترجمهی فهیمه زاهدی (نشر ماهریس) و بانکدار آنارشیست و دریانورد با ترجمهی علیرضا زارعی (نشر هرمس) دو اثر ترجمه شدهی دیگر از فرناندو پسوا هستند.
از جمله آثاری که توسط جاهد جهانشاهی ترجمه شدهاند میتوان به دو کتاب «از عشق و شیاطین دیگر» و «گزارش یک آدمربایی» از گابریل گارسیا مارکز اشاره کرد که هر دو کتاب توسط نشر نگاه به چاپ رسیدهاند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«تنهای تنها بودن چه خوب است، انسان میتواند با خود بلند بلند صحبت کند و قدم بزند، بی آنکه نگاهها مزاحماش شوند، میتواند درون رویاهایی ناخواسته به پشتی تکیه دهد!»
«اندکی خورشید، کمی جریان هوا، تعدادی درخت، که فاصله را قاب میکند، آرزوی خوشبخت بودن، به اضافهی غم، روزها سپری میشوند، علم کماکان نامشخص و حقیقت هنوز قابل کشف است… دیگر هیچ، دیگر هیچ… آری دیگر هیچ…»
«ولی مزیت ما در این نیست که بسیاری از خیالپردازان آن را مثل مزیت خودشان پذیرفتهاند. خیالپرداز در مواجهه با انسانهای اهل عمل مزیتی ندارد، چون خیال برتر از واقعیت قرار دارد. مزیت خیالپرداز در این است که، خیالپردازی عملیتر از زندگی است، و خیالپرداز از زندگی لذتی گسترده و بسیار گونهگونتر از اهل عمل میبرد. اگر بهتر و دقیقتر بیان کنم: خیالپرداز انسان اهل عمل راستین است.»
«هر پائیزی که از راه میرسد به آخرین پائیزی که تجربه خواهیم کرد نزدیک است، و به همین جهت شامل حال تابستان هم میشود، ولی پائیز با هستی خود، سپری شدن همهی چیزها را به یاد میآورد و در تابستان به سهولت پی میبریم که این مهم را فراموش کردهایم، هنوز پائیز از راه نرسیده، هنوز زردی برگهای ریزان در هوا مشهود نیست و یا اندوه نمناک زمان، با نام زمستان چهرهی دیگری از خود بروز خواهد داد. ولی نشانی از اندوه منتفی شده، رنجی با البسهی سفر در احساس، که ما در آن به نحوی مبهم، به رنگ ناشناس اشیاء، صدای گوناگون باد به شیوهی دیرین که هنگام فرارسیدن شب در کل کائنات گسترده میشود، پیمیبریم.»
مفید بود؟
3
0
بیشتر
کمتر