نقد و بررسی
کیفر آتش (برج بابل)
نوشتن رمان کیفر آتش (یا با نام فرعی برج بابل) در سال 1931 تمام و در سال 1935 برای اولین بار منتشر شد. عمدهی شهرتی که الیاس کانتی، نویسندهی بلغاری- انگلیسی تبار این رمان، کسب کرده است، به دلیل نوشتن اثر غیرداستانی و جامعهشناسانهی خود به نام، توده و قدرت (نشر نگاه)، بود. همچنین کانتی، در نوشتن به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی و فرانسوی، چیره دست بود. «برای آثار با چشماندازهای گسترده، غنی بودن از ایدهها و قدرت هنری» عنوانی است که در مراسمِ نوبل ادبیات سال 1981 در هنگام اهدای این جایزهی بزرگ به کانتی، به او نسبت داده شد.
الیاس کانتی در نویسندگی، بسیار تحت تاثیر دنیای آثار فرانتس کافکا و توماس مان بود. به گفتهی بسیاری از منتقدان، کیفر آتش مهمترین اثر داستانی کانتی است. این اثر در بازهی زمانی دو جنگجهانی نوشته شد و به نوعی پلی بود برای بازسازی و پرورش انسان در جامعهی مدرنِ بعد از جنگ.
کیفر آتش کتابی است از یک کتابخوانِ عاشقِ کتاب! شخصیت اصلی این داستان پروفسوری است به نام پتر کین که کل زندگیاش را صرف ساخت کتابخانهای بینظیر کرده است. او چینشناسی سرشناس است و فقط به کتاب خواندن و تحقیق علاقه دارد و از خانه بیرون نمیرود. کین خدمتکار زنی به نام ترزه دارد که بعد از 8 سال خدمتِ او، تصمیم میگیرد با او ازدواج کند؛ اما نه برای مقاصد متداول ازدواج؛ بلکه به این دلیل که ترزه از کتابخانهی او به خوبی مراقبت میکند.
از این قسمت رمان است که تمامی زندگی کین شروع به تغییر میکند. خدمتکار او دچار توهم زیبایی و برتری نسبت به کین است و به طمع ثروت او، به او خیانت میکند و همراه سرایدار خانه، کین را از خانهاش بیرون میاندازد. در ادامه کین با گوژپشتِ بیخانمانی آشنا میشود که او نیز توهم این را دارد که بهترین شطرنجباز دنیاست و به کمک او به خانهی خود برمیگردد اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود.
همهچیز زمانی اوج میگیرد که برادر پتر کین، یعنی ژرژ کین، برای کمک به برادرش، به خانهی او میآید. ژرژ مدیر یک تیمارستان و آدم بدجنس و مخوفی است. پتر پس از گذراندن تمامی آن اتفاقاتِ نفسگیر، دیگر آدم سابق نیست؛ آتشی در درون و بیرون در انتظار او و کتابخانهاش است …
از دیگر آثار الیاس کانتی میتوان به کتابهای زبان نجات یافته با ترجمهی حسن نقرهچی (نشر نیلوفر) و توده و قدرت با ترجمهی ابراهیم ملک اسماعیلی (نشر نگاه) اشاره کرد. سروش حبیبی نیز از مترجمان کهنهکار ایرانی است که آثار بزرگی مانند آناکارنینا و جنگ و صلح از تالستوی (نشر نیلوفر) را در کارنامهی ترجمههای خود دارد.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«"دوست داشتن" و "عشق" به همه اشکال و مشتقاتشان از کلماتی بودند که ترزه در آگهیهای روزنامهها می جست. در جوانی به کلمات تند و تیزتری عادت داشت. بعدها که در خدمت ارباب های پیشینش این کلمه را نیز همراه پارهای واژههای دیگر آموخت، برایش به صورت کلمه بیگانه جذابی درآمد. او خود چنین کلمات دلگرمکننده مقدسی را هرگز بر زبان نمیآورد.»
«پروفسور کین از دو سال پیش رسماً رئیس این بیمارستان پهناوری بود که پیش از آن اداره امور آن را حقیقتاً به عهده داشت. فرشتهای نیکپی بود که زیر نظر رئیسی شیطانسیرت، کار میکرد. هر یک از بیماران که خود را مورد تعدی تصور میکرد یا به راستی چنین بود، گناه را از آن رئیس دژخیمخو میدانست، هرچند که این رئیس مدت ها بود که مرده بود.»
«این چهجور علمی است که فقط میتواند یک مشت عبارات بیسروته بسازد ولی برای پرسش های معقول جز سکوت جوابی ندارد؟ فرهنگ حقیقی در رفتار شایسته است و در سر و وضع آراسته و در توانایی به نتیجه رساندن بازپرسی که هنر حقیقی است.»
مفید بود؟
1
0
بیشتر
کمتر