پدر آن دیگری
پدر آن دیگری در یک نگاه
:- از معدود رمان های ایرانی مورد اقتباس قرار گرفته
- «پدر آن دیگری» برنده ی جایزه ادبی بوکاچو ایتالیا
- ترجمه شده به چندین زبان زنده دنیا
پدر آن دیگری
رمان «پدر آن دیگری» داستان پسری ۶ ساله به نام شهاب است که حرف نمی زند. راوی غالب فصل های کتاب، خود شهاب است. کتاب، در واقع حرف ها و افکاری ست که در ذهن او می گذرد. شهاب شدیداً احساس تنهایی و طردشدگی میکند. به جز مادرش (مریم) کسی پشتیبان او نیست. همه ی اطرافیان از جمله پدرش، او را بچه ای خنگ و حتی عقب مانده می دانند. اما حقیقت این است که شهاب تمام حرف ها و رفتارهای اطرافیانش را به خوبی درک می کند.
تنهایی او سبب می شود که دو دوست خیالی به نام های «اسی» و «ببی» برای خودش داشته باشد و همه چیز را با آن ها در میان بگذارد. یک بار شهاب در جمع خانوادگی بر اثر عصبانیت کلمه ای می گوید و همین اتفاق باعث میشود همه به این فکر بیفتند که او نمیتواند حرف بزند یا نمی خواهد؟ و اگر نمی خواهد، چرا؟
پدر شهاب (ناصر)، دائما پسر بزرگترش (آرش) را تحت فشار قرار می دهد و می خواهد که او همیشه بهترین نمرات را در مدرسه کسب کند. گویی می خواهد با این کار، شرم و خشمی را که از داشتن بچه ای مثل شهاب حس می کند جبران کند. روزی حادثه ای سبب می شود که ذهنیت همه نسبت به شهاب تغییر کند و … «پدر آن دیگری» کتابی است به لطافت دنیای کودکی و می تواند تلنگری برای تمام پدر و مادرها باشد تا بدانند وظیفه شان در قبال فرزندان، فقط حمایت مالی نیست، بلکه مراقبت از روح و روان آن ها نیز هست.
نویسنده کتاب، پرینوش صنیعی متولد سال ۱۳۲۸ در تهران است که اثر مهم دیگری به نام «سهم من» نیز از او منتشر شده است. پرینوش صنیعی روانشناس است و بی شک حرفه ی او، بر نگارش چنین رمانی تاثیرگذار بوده. «پدر آن دیگری» تاکنون ۱۹ بار توسط نشر روزبهان تجدید چاپ شده و یدالله صمدی در سال ۱۳۹۳ فیلمی بر اساس همین رمان ساخته است. این کتاب به زبان های مختلفی از جمله انگلیسی، اسپانیایی، کردی، فرانسوی، ایتالیایی و … ترجمه شده است.
«مامان با اینکه بلده حرف بزنه، اینقدر باهوشه که همیشه میفهمه ما چی می خوایم. چطور اینو نمیفهمه؟ یعنی نمیدونه که بچه های خوب، سالم، خوشگل و باهوش مال باباهان؛ بچه های خنگ، زشت، مریض، اونا که نمیتونن حرف بزنن مال مامان ها؟»
«از دکترها خوشم نمی آمد. رفتارشان قابل پیش بینی نبود. گاهی شکلات می دادند و گاهی هم بی خود و بی جهت یک سوزن به تن آدم فرو می کردند. انگار مرض داشتند. بعد هم می گفتند درد ندارد. این حرفشان بیشتر از سوزن بی دلیل لج مرا درمی آورد. چقدر دلم می خواست من هم یک سوزن به تن دکتر فرو کنم تا ببیند درد دارد یا نه.»
«هنوز نمی توانستم باور کنم که کسی به این راحتی دروغ بگوید. البته مادر هم دروغ می گفت ولی دروغ های او برای حمایت بود، نه برای از بین بردن. حالا داشتم معنی دروغ را می فهمیدم، با این فهمیدن ها و بزرگ شدن ها زبانم به کلی بند آمده بود، حتی با اسی و ببی هم حرف نمی زدم. انگار برای همیشه ذهنم را ترک کرده و گم شده بودند.»
پدر آن دیگری
انتشارات روزبهان
پرینوش صنیعی
فارسی
بزرگسال
وزیری
324
1401
20
سفید
شومیز
تک جلدی
9789648175011
ایران
Mohammad 15 / 12 / 1399
امتياز به اين محصول : 3
روند کلی داستان جالب است ولی به نظرم نویسنده می توانستند جزئیات ببشتری از خانواده ی شهاب روایت کنند.